پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

فهم



بچه بودیم از آسمان باران می آمد،


بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید.


بچه بودیم درد و دل را با هزار ناله میگفتیم، 


همه میفهمیدند.


بزرگ شده ایم ،درد و دل را به صدزبان میگوییم،


اما هیچ کسی نمیفهمد

فیلمی از خاکی آشنا

امشب میخوام این فیلم رو ببینم. خوب بالاخره کسی که عشق فیلم هندی داشته باشه وقتی متوجه بشه یه فیلم بالیوودی تو هالیوود ۴ تا جایزه گرفته فوری میره دانلود کنه ببینه قضیه از چه قراره.  

 

 

 

 

  

.

۲۰ دقیقه دیگه دانلود این فیلم تموم میشه و من همچو فشنگ به طرف منزل خواهم رفت تا هرچه سریعتر این فیلم رو ببینم. 

  

هنوز بعد از سالها وقتی این فیلم رو میبینم روحم شاد میشه تو بعضی از صحنه هاش چشمام پر اشک میشه و تو بعضی دیگش از خنده روده بر و تو بعضی دیگش پا میشم همراه بازیگرهاش شروع به رقصیدن میکنم.  

 

 

پ ن : راستی رقص هندی کی بلده !!؟؟

پ ن : رقص پیشکش خوب. فیلم هندی کی دوس داره؟؟؟؟‌ : دی




پ ن : نوشته شده در تاریخ ۲۵/۱۰/۸۷ 

تفاوت


قبلا هیچی مهم نبود، چون تو بودی


الان هم دیگه هیچی مهم نیست، چون تو نیستی


پ ن : خوشمان آمد

۹

در مورد سئوال پست قبل نظر صورتی برام جالب بود. با شخصیتی که از تو میشناسم میای و میگی حاضری ترک کنی.
نمی دونم اما احساس میکنم ما انسانها همیشه دل کندن از چیزهایی که ما رو به سعادت خوشبختی رسوندن خیلی سخته. تو عمل شاید به مراتب سخت تر هم باشه.


وقتی کسی افکار زیادی در سر داشته باشه یا ساکت می مونه یا چیزی میگه. باید اعتراف کنم الان در سکوت به سر می برم. جدا سخته وقتی اجازه داشته باشی یک میلی گرم از چیزی رو بخوری که بی نهایت خوشمزه است !

میدونین مثل یه شوخی و فریب میمونه ! اول یکی میاد و میگه بفرما ! تمام دنیا مال تو و شما میتونی در این دنیا هر کاری دوست داشتی انجام بدی و لذت ببری.. اینم وسایل سرگرمی ! این هم احساس دوست داشتن عاشق شدن لذت بردن و بعدش ناگهان دویاره همه دنیا رو ازت بگیرند. نه تنها اینها رو ازت میگیرند بلکه خودت رو هم از دست میدی.

یک بشکن ! تق! و در یک چشم به هم زدن دیگه وجود نخواهی داشت.....


سخته. جدا سخته....


برای بار دیگه باید اعتراف کنم جدا هیچ چیزی تو این دنیا برام جذابیت ابدی نداشته. هیچ سرگرمی رو نتونستم برای مدت ابدی ازش لذت ببرم. آخر هر ذوق و شوقی یه احساس پوچی برام وجود داشته. شاید خیلی مسائل رو بگیم اینا برای تو فیلمهاست. مال دنیای واقعی نیست اما وقتی تو صحنه ای فیلم میبینم خوشبخترین مرد رو زمین یا مرد پولداره هم تو دنیای قارونی خودش باز یه چیزی کم داره پیش خودم میگم این صحنه واقعیته و تنها مختص فیلم و سریال نیست.


تنها تو این دنیا امکان داره ما شیفته و مجذوب ابدی یه چیز بشیم. جوری که به هیچ عنوان نتونیم دل ازش بکنیم. اونم عشقه.... از نظر من فقط این عشق زمینیه که لذت ابدی داره و بس


معامله با این مقوله تو این دنیا کار سختیه و من براش هیچ قیمتی نمی گذرام....





می پرسم. خواستی جواب ده ...

فکرش را بکن!


میلیاردها سال پیش. زمانی که همه چیز پدید آمده تو در جایی در آستانه ی این افسانه بوده ای و حق انتخاب داشتی می توانستی یک بار برای زندگی در این سیاره به دنیا بیایی اما... نمی دانستی که چه وقت به دنیا می آیی و چه مدتی می توانی در آن بمانی. البته فقط درباره کمی و کوتاهی این سالها آگاهی یافته بودی و فقط همین را می دانستی که اگر ورود به این دنیا را انتخاب کنی زمانی متولد می شوی که موقع آن رسیده باشد و پس از گذشت زمان ناچاری زمان و هر آنچه را که در آن است دوباره ترک کنی.


شما فقط یکبار به این دنیا می آیید و در این ماجرای بزرگ قرار میگیرید. بعد کلاغه به خانه اش نمی رسد ولی قصه ی شما بسر می رسد...




اگر می دانستی که یکدفعه به طور ناگهانی تورا از زندگی بیرون می کشند آن هم در اوج خوشبختی آیا باز هم زندگی در کره زمین را انتخاب میکردی؟