پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

Finally POSTGRADUATE

ابن هم از این ... بالاخره تموم شد .


احساسات مختلفی دارم، خوشحالم که فعلا فارغ التحصیل شدم؛ ناراحتم که این روزهای سخت تموم شد !


تمام این ترم هر وقت که به این قضیه فکر می کردم یه جورایی حالم گرفته می شد و امروز همه چی کاملا واقعی بود.

این ۲سال خیلی برام جالب بود؛ دوستای خوبی که پیدا نکردم چون همه پیر پاتال بودند !!! اما کلاس خیلی خوبی داشتیم.

 

از تمام بچه هایی که امروز تشریف آوردن و جناب مهندس که ماشینش موتور ترکوند تو راه گیر کرد می خوام در همین جا تشکر کنم؛ بخاطر اینکه باعث شدن امروز رو هیچ وقت فراموش نکنم.شاید به جرات بتونم بگم این تنها روز زندگیمه که دوست دارم دوباره تکرار بشه .

 

خیلی سبک شدم...خیلی وقت بود انقدر جدی ننوشته بودم

 

وبلاگ نویسی رو یه جای دیگه شروع می کنم که ناشناس بنویسم و راحت باشم ! اما شاید بشه هنوزم اینجا راحت بود.

 

 

پ ن : ۳۰ خرداد ۸۷ خداحافظ تحصیلات تکمیلی

پ ن : کامنتهای پست قبل رو با تاخیر چند روزه جواب دادم واقعا شرمنده

 

پیشولانه !

سلام سلامی به گرمیه هوای امروز و به شیرینیه لبان پیشولکمان که همانند قطاب کرمان لذیذ است و لطیف! و هرچه داریم از اوست و هرچه نداریم از بی کفایتی و بی اقبالی خودمان است.

 

قرض از هوا کردن این پست اعلام موجودیت و چاق سلامتی با رفقای سینه چاک این وبلاگ بی حرف جدید است و بس.

 

اندر احوالات این جانب سراغی گرفته یا نگرفته باید به عرض برسانم که نفس باد صبا (دود و بخار بنزین درون شهری) دخول می کنیم و برای استشمام نکردن دوباره سعی میکنیم قسطی همان نیم نفس را همانند جیره بنزین کم کمک بیرون دهیم.

 

همچنان مشغول تهیه رزق روزی و تدارک تحفه مبلغی برای خرید ساندیس و کیک و دستمال کلینکس برای مراسم دفاعیه می باشیم. آخر . هفته بعد به احتمال ۹۹٪ آخرین جلسه امتحان مکتب شیرین فوق لیسانس را در پیش رو داریم. باشد که مقبول دکتر گرام افتاده تا ما را فارغ کنند !! البته نه به ضرب چاقو و برش شکم بل که به راندن قلمی بر روی برگه!!

 

در این بین ما را از دعاهای شبانه خود در هنگام سجود آخر نمازهای خود بی نصیب مگذارید. انشالله خداوند عجر این حرکت خیرمندانه را به جای آن دنیا نقدا در این دنیا به حسابتان حواله نماید.

 

در ضمن باری سخنی با میهمانان جشن ۱۰۰ وبلاگ برتر داشتندی. همانند مرجان خانوم. خانووومه خانومان. طلای ۲۴ عیار وبلاگستانان از طرف ما نیز بخورید و بخندید و خوش باشید اما زیاده روی نکنید! چند تا عکس تپل مپل هم با دوربینهای جیجیتالتان انداخته و در وبلاگتان ظهور نمائید تا از فراق یاران گهرباری چون شما ملال خاطری ایجاد نشود. کمبود حضور اینجانبان دلایل خاص خود را دارند که از ذکر و درج آنها کاملا شرمنده میباشیم.

 

پاراگراف آخر را اختصاص به هوای دلمان نموده و نیمچه دو بیتی از شاعر خوش لحن دیار خودمان With With clean without dress !!! مینگاریم :

 

خوشا روزی که دیدار ته وینم

گل و سنبل ز رخسار ته چینم

بیا بنشین که تا وینم شو و روز

جمالت ای نگار نازنینم

شاد باشید تپل تپل ....

 

 

دو سخن از یک مرد

کتاب حمید مصدق یکی از اون کتاباییه که هرجای دنیا برم،بدون توجه به اینکه چقدرجا دارم حتما با خودم می برمش....

 

شکست غرور

ما دو تن مغرور،
هر دو از هم دور
وای در من تاب دوری نیست
بیش از این در من صبوری نیست
بی تو من تنهای تنهایم،
من به دیدار تو می آیم!

 

من تمنا کردم که تو با من باشی
تو به من گفتی "هرگز،هرگز"
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه این هرگز کشت...

 

 پ ن : کل آلبوم آرین رو می تونید از لینکدونی دانلود کنید.

 

پ ن : اینم یه برنامه برای اینکه سرعت دانلودتون بره بالا و اگه زبونم لال با این اینترنت دیزلی یه وقت وسط دانلود قطع شدید فایلتون نپره !!!

learn to say the words : I love you

درد تموم آدما یه چیزه. کمبود هاشونو میخوان به عنوان نصیحت به دیگران دیکته کنند!!

 

همیشه فکر میکردم آدم هرچی باشه تو این دنیای مجازی دوست داره آآآدم خودشو جلوه بده. یه انسان مهربون پاک مثل دوران کودکیش که همیشه پاکه و زمونه ناپاکش میکنه. اما زهی (ذهی زحی ذحی) خیال باطل !!!

اینجا هم دزد پیدا شد جانی پیدا شد آدم خوب نازنین . تو دنیای خیال خودمونم باز نتونستیم شاهزاده و پری باشیم و ۴ تا کلام حرف قشنگ بزنیم. معلومه خوب بودن کار هرکسی نیست. دزد هرجا باشه باز دزدیشو میکنه. حسود هرجا باشه نیش و کنایه اش رو میزنه. اون خاله زنک اینجام صفتشو با خودش یدک میکشه. مهربون مهربونه عزیز عزیزه عاشق همیشه عاشقه...

 

خوش سلیقه تر از اونی هستم که هر آدم بدبختی بخواد فکرش رو بکنه ! کاش بدوینم سادگی و یکرنگی خیلی بهتر از دورویی و تزویره.

 

دشمن زیاد هست اما همین نزدیکیها !!!

 

بد نیس یه کم به حرفهایی که در موردمون می زنن توجه کنیم و بپذیریمشون! وقتی بهمون میگن جنبه نداریم قبول کنیم راست میگن. این اینترنت تو هر خونه ای الان پیدا میشه. یه مغز خراب ، یه اینترنت دیزلی ، یه صفحه ویندوز ، یکم سواد. زیاد هم نمیخواد  اندازه هویج هم کفایت میکنه!!! کافیه تا هر حرف مفتی که داریم و تو مغزمون پرورش دادیم رو منتقل کنیم. از حساب سیبا هم فکر کنم سرعت انتقالش و اثرش بیشتر باشه. اما به چه ارزش و رقمی؟؟

 

آآآآاا خدا حکمتتو شکر. همچین گذاشتی تو دامن این بنده هات که از هر سوراخی دوس دارن اون زبونشو بکنن تو و زهرشونو بریزن !!!

بگذریم و از منبر بیایم پائین.

 

الان که داشتم اینارو تایپ میکردم دیدم کاوه یه پست گذاشته یه جورایی شرح احوال منه !!! انگار دلش بدجوری پره این پسر

 

زندگی رو تو لحظه حسش کنیم و تصمیم بگیریم. با شرایط حال حاضر ....

 

صبر هم چاره ساز شاید نباشه. چون ما آدمها همه چیزو به شرطها و شروطها میخوائیم. نه بی قید و بند.

 

کاش بی قید و بند بود....

 

آزاد مثل همین ابرها که راحت من الان میبینمشون تو بعد از چند ساعت...

 

 

 

پ ن : این آهنگ تقدیم به همه اون آدمهایی که زندگی رو دوست دارن نه آدمهای این زندگی رو . معنی I love you رو به معنای واقعیش حس میکنن و حداقل اگه هیچ حسی نسبت به این جمله ندارن بهش احترام میزارن و سکوت میکنن تا بقیه هرچقدر میخوان تو گوششون فریاد بزنن...

هنوز برام همونی...

چرا تو این مدت نفهمیدم!!!  از بس خنگی دیگه پیشول !!!

 

آره آدما امکان اشتباه کردن رو دارن. اما زجه مویه کردن راهش نیس. تو همونی. هنوزم همونی. همینه که میگم فرق میکنی برام. تو همیشه عزیز دلمی دل انگیز. مگه نه؟  حتما اینطوریه. اینو از تو دارم. از تو که اونقدر صبر داری تا من پی ببرم. می خواستم تو همه چی تو رو دخیل کنم حتی تو اشتباهاتم . میگفتم تقصیر منه اما ... این بزرگترین اشتباهم بود.

 

آخه مگه میشه نعمت آزادی رو که اون بالایی به همه میده ماها بخواهیم اختصاریش کنیم. نمیشه دیر و زود پس میزنه.

 

هرکی برای خودش جذابیت هایی داره اما یکی دنبال چهره اس یکی دنبال معرفت تو همه چیو به طور کامل داری. من نگم دیگران دارن میگن. درسته از دست دادن یه چنین نازنینی شاید دردآور باشه شاید خودخواهی باشه که میخوام با تو باشم. اما باید پذیرفت این عشق بیش از اون عشق تسخیری قشنگتره. دوستت دارم حتی اگه اینجا نباشی و پیشم نباشی. غیر از این باشه پیشول پیشول نیست.

 

داد میزنم شایدم هوار بزنم نه شاید تو سکوت دلم فریاد بکشم اونم از ته دل دوست دارم بدون قید و بند...

 

دیر گرفتم اما خوبیش اینه که باز گرفتم. دنیا رو نمیشه به عقب برگردوند اما میشه جلو رو درست ساخت.

 

تحول همیشه احتیاج به مقدمه چینی نداره مثل بیداری از خواب می مونه. یه آن پا میشی. زمان همه چیز رو حل میکنه ...

 

دنیا رو سفت بگیری سفت می خوری. باید آهسته و پیوسته رفت...

اون بالایی اگه بخواد نظر بندازه میندازه. همونجور که دیشب نظرشو انداخت. امروز الان تو این لحظه جواب داد. دررررررنننننگ تو این قلب صداش پیچید.

 

چقدر جالبه امروز آفتاب هم یه رنگ دیگه داشت. یه طعم دیگه داشت. پیشولک شاید خواب باشی اما هروقت بیدار شدی به هیچی فکر نکن از پنجره بیرون و نگاه کن یه کش و قوس بیااااا. هوا رو چک کردم ۱۲درجه ابری. پاشو یالا برو جلو پنجره تنبلی نکن دیگه. آهاااااا آفنننننننن . ابریه ؟ مهم نیست بهاره دیگه. آسمون دلت ابری نباشه ناز ناز خانووووم!!! اون شبنمهای دور چشات رو پاک کن حالا یه لبخند. میگم تو پیشولک پیشولی به خاطر همین کاراته.

 

ببین چقدر قشنگ میخونه . آره گوش بده... برا ما داره میگه برای پیشولک داره میخونه....

 

 

پ ن : حرفها با آواز چقدر خوشرنگ میشن.

پ ن : میبینی فاصله ها چقدر کمه .. همین نفسی که از قلبم میزنه بیرون...

پ ن : .... .... ....