ساعت ۵ دقیقه به ۶ از شرکت زدم بیرون !
توی مسیر اونقدر سریع میرفتم که این کوله هی بالا پائین می پرید ! باز عادت همیشگیم برای راه رفتن داشت تو پاهام شروع میکرد به از خواب بیدار شدن. داشتم کیف میکردم. بدو بدو بدو ....
از میون ماشینهایی که تو ترافیک وایستاده بودند همین طور بدون احتیاط تنها با قوه ذهن عبور میکردم. بارها این کار رو کردم و گاهی این انگشتهای پا از سر بی احتیاطی رفته زیر چرخهای ماشین اما خوب عادته و هزار مصیبت...
۱۰ قدم مونده بود برسم به گیشه که کیف رو باز کردم. جوری تنظیم کردم که تا میرسم دم گشیه سریع پول رو بگذارم رو پیشخون ! به محض در آوردن ۲۰۰۰ تومنی یه قدم داشتم به گیشه و تا پول اومد به اندازه ارتفاع گیشه رسیدم جلو گیشه...
فقط نگاه کردم اینور اونور هیچکس تو گیشه نبود !!! ساعت رو نگاه کردم ۶:۸ دقیقه ! با تعجب یه بار دیگه تو گیشه رو ورانداز کردم اما دریغ از یه موجود ۲ پا !!!
رفتم جلوی در. نگهبان نشسته بود! گفتم بلیط نمیفروشه؟ یه در شیشه ای بینمون فاصله بود و من فقط لبهای نگهبان رو میدیدم که بازو بسته میشه!!
رفتم جلو درو باز کردم و گفتم :
- چرا کسی نیست تو گیشه؟
* ساعت ۶:۳۰ برای سانس ۸ بلیط می فروشه !!
- یعنی الان سالن پره؟؟ !!!
* بفرما بیرون آقا ساعت ۶:۳۰ !!!
دلم میخواست همونجا ۴ تا لیچار بارش میکردم تا بفهمه چطوری با یه نفر صحبت کنه .. !!!
زدم بیرون و یه نگاه دوباره به داخل کردم و سرم رو بلند کردم ... دعوت !!!
زدم تو جمعیت! به سمت پائین رو به میدون ولیعصر.. جمعیت رو دیدم. همه لباسهای زمستونی به تن !!! یه لحظه با دیدن اونها سردی هوا رو حس کردم. اما گرمایی که از عصبانیت ندیدن فیلم بهم دست داده بود به سرعت دمای واقعی بدنم رو بهم یادآوری کرد.
پاهام هم مثل من بیحال شدن و مثل بچه آدم قدم برمیداشتن. نگاهم رفت رو جمعیت...
ویترین مغازه ها هم پائیزی شده بودند. ست پیرهنهای زرد مشکی نارنجی... مردمی که میومدند بیرون و میرفتند داخل...
هوا هوای دو نفره بود. بغل تو بغل قدم برداری. ویترینها رو تماشا کنی سیب زمینی داغ هم که بازارش حسابی داغ بود. بوش مستم کرده بود اما از جلو مغازه رد شدم شاید حس کردم تنهایی جز مزه سیب زمینی هیچ مزه دیگه ای نمی تونه داشته باشه !!
هندزفری رو گذاشتم تو گوشام و play ...
انگار یه سیم از گوشی به عصب پاهام وصل شد ! هوا همچنان مطلوب و دوست داشتنی ...
نفهمیدم چقدر طول کشید. جلو در مترو بودم و باید میرفتم زیر زمین ! سرم رو بالا کردم و یه نگاه به آسمون انداختم. هوا خوب بود ....
پاهام راضی از نگهبان سینما من راضی از هوا دلم راضی از ...
پ ن : داشتم حالا؟؟؟ نا سلامتی گفتیم دعوتیم !!! اینجاشو نمی دونستیم امکان داره ما تو لیست نباشیم....
چندی پیش دوستی تعریف میکرد که برادرزاده دبستانی اش هیجان زده از مدرسه به خانه می آید و می گوید که سر صف اعلام کرده اند که به هرکس که بهترین مقاله را راجع به زندگی (( عمه عطار )) بنویسد و تا پایان هفته به مدرسه بدهد جایزه تعلق خواهد گرفت.
همه خانواده به اصرار برادر زاده به تکاپو افتادند تا راجع به عمه عطار تحقیق کنند. اما دریغ از یک خط که در مورد خانواده پدری عطار در کتابها نوشته شده باشد و معلوم نبود آیا عطار عمه هم داشته است یا نه؟ به هر کسی که دستی در ادبیات داشت رو انداختند و همه متعجب بودند که این دیگر چه قماش مسابقه ای است ؟ باز اگر راجع به خود عطار بود یک حرفی اما عمه عطار؟؟؟
خلاصه آخر هفته مادر بچه تصمیم می گیرد به مدرسه برود و با مسئولین آن صحبت کند که چه بساطی است که راه انداخته اند و تحقیق محال از بچه ها خواسته اند. فکر می کنید چه جوابی به وی دادند؟؟
مدیر مدرسه پاسخ میدهد که اصلا موضوع این مسابقه تحقیق در مورد زندگی عمه عطار نبوده بلکه تحقیق در مورد زندگی (( ائمه اطهار )) بوده است !
به نقل از یکی از ایمیلهای دریافتی امروز...
قرار بود یه پستی بگذارم غیر از این پست اما ...
واقعا جز شرم ساری چیزه دیگه نمیشه گفت !!!
دیروز یا یه کی از بچه ها بعد از بازی پرسپولیس رفتیم نمایشگاه رسانه های جیجیتال !!!!
بدو ورود دیدیم اگه کارت دانشجویی داشته باشی و کارت ملی میتونستیم یه کارت یارانه ای بگیریم که تا سقف 10000 تومان میشد ازش خرید کرد. البته پول کارتش 2000 تومن بود. !!! ما هم که کارت دانشجوی نداشتیم اما این رفیقمون گرفت ما هم گفتیم سنگ مفت امتحانم بی ضرر. رفتیم گفتیم آقا ما هم از بچه های دانشگاه بیدیم اما کارت همراهمون نیست میشه به ما هم از این کارتها بدین؟ گفت فیش ثبت نام هم نداری؟؟ کارت غذایی برگه انتخاب واحدی گفتیم نه والله نداریم. یه نیگا کرد نمی دونیم از کجامون فک کرد داریم راست میگیم خلاصه کارت ملی ماروهم گذاشت بین بقیه کارتها که یه کارت یارانه ای بدند بهمون. اینجا بود که فهمیدیم هرجا میرویمباید نشانه دانشجوییمان را نیز با خود ببریم. حتی صف مرغ و تخم مرغ. شاید بدرد خورد. بعدش رفتیم داخل سالنها و شروع کردیم گشت و گذار جهت دیدن رسانه های جیجیتال. اما نمیدونم چرا حس کردم محرم امسال زودتر شروع شده !!! هرچی جلوتر میرفتیم بیشتر حس محرم رو احساس میکردیم. یه کم جلوتر باز حس مهدکودک بهمون دست داد. کلا حس تو حس بود. گفتیم شاید واقعا سالن رو اشتباه اومدیم اما متوجه شدیم همین یه سالن بیشتر نیست !!
تنها سی دی مطلوبی که میشد بگیری کلیه کتابهای آیلتس بود که هر 8 کتاب رو کرده بودند به صورت سی دی و یه دیکشنری آکسفرد و یه سی دی mp3 کتابها هم جزئش بود. 50% پول سی دی رو میشد از رو کارت کم بکنه و بقیه رو باید نقد میدادیم.
یه مجموعه سی دی king هم گرفتیم که 10000 تومن قیمتش بود. با 2 کارت که همراه داشتیم خلاصه خرید کردیم. 2 تا سی دی مجموعه نرم افزار ویندوز موبایل هم گرفتیم. در کل از این خرید راضی بودیم. فقط از همین !!!
این نمایشگاه رو وقتی با نمایشگاههای خارجی مقایسه میکنی میبینی در حد یه جمعه بازار بیش نیس !!!
کاش یکم بیشتر به فکر بودیم و همش در مورد مسائل مذهبی و کودکان کار نمی کردیم. البته چند تا غرفه کار علمی هم بود که حداقل میشد یکم دلخوش بود.
پ ن : روز جهانی دختران مبارک.
پ ن : آهنگ وبلاگ رو دوست میداریم. اقتضای این روزهاست.
هوس کردم امروز یه پست علمی بذارم!
دلیل گذاشتن این پست هم خراب شدن بلاگ رولینک بود و اینکه دیدم یه سری نرم افزار خوب وجود داره که شاید کار باهاش خیلی سخت نباشه اما عدم آگاهی باعث میشه نریم دنبالش.
دوستان وبلاگ خون برای اینکه از بروز رسانی وبلاگهای دوستانشون میخواهند اطلاع کسب کنند می توانند از این نرم افزار استفاده کرده و با نصب این برنامه و اضافه کردن پلاگین webclips لیست بازخور یا همون rss های وبلاگ دوستانشون رو وارد کنند و از بروز رسانی اونها توسط این برنامه آگاه بشوند.
بعد از نصب حالت google desktop رو به صورت slidebar انتخاب کنید تا به صورت منو در سمت راست desktop تون ظاهر بهشه. بعد مانند شکل زیر علامت + رو بزنید و از منوی سمت چپ all رو انتخاب کنید.
صفحه ای با محتویات زیر نمایان میشه. گزینه web clips رو انتخاب کنید. تا به google desktop اضافه بشه. بعد option این webclips رو انتخاب کنید و دونه دونه rss وبلاگهاتون رو داخلش اضافه کنید.
بعد از چند دقیقه لیست وبلاگ ها همراه با آخرین پست بروزرسانی شدش در منو ظاهر میشه و براحتی میتونید آخرین پستهایی که دوستانتون بروز رسانی کردند رو مشاهده کنید.
یک وب بروزر جدید که دارای سرعت فوق العاده برای لود صفحه هات وب و دانلود میباشه. این بروزر جدید گوگله که من خودم خیلی خوشم اومد. وقتی اجراش میکنید آخرین صفحاتی که مشاهده کردید رو به صورت منو ظاهر میکنه و در کل در لود صفحات فلش و صفحاتی که دارای عکس میباشه با سرعت فوق العاده کار میکنه. امتحانش ضرری نداره. امیدوارم خوشتون بیاد.
یک برنامه برای دانلود کتاب فیلم موسیقی و حتی بازی از اینترنت. کسانی که adsl دارند میتونن از این برنامه استفاده کنند. کافیه دانلود کرده و اجراش کنید. یه قسمت جستجو داره بالا سمت راست. اسم فیلم مورد نظرتون رو تایپ کنید و جستجو کنید. از میان فایلهای بدست اومده اون فایلی رو که دارای seed بالا هست رو انتخاب کنید تا سرعت دانلودتون بره بالا. هر چی این عدد بالا باشه تعداد کسایی که فیلم رو به اشتراک گذاشته اند بالاتر میباشه و به همین علت سریعتر دانلود میشه. برای اینکه فیلمهایی با کیفیت خوب پیدا کنید انتهای نام فیلم کلمه axxo رو هم تایپ کنید. این گروه اکثر فیلمهاشون اوریجینال هست و کیفیت پرده ای بینشون وجود نداره یا خیلی کمه.
یه فیلتر شکن بسیار عالی. برای کسانی که می خواهند بدون دردسر وارد سایتهای مثل www.sarzamin.org نه سایتهای چیز دار ! دقت کنید چیز دار! همونا که میگن نرین زشته زشته زشته !!! میتونید از این برنامه استفاده کنید. برنامه چیز خاصی نداره یه فایل exe هستش که اجرا میشه و خودش به صورت اتوماتیک پروکسی ست میکنه. فقط برای بار اول که اجراش میکنید یادتون باشه تو قسمت option حتما تیک مربوط به clear history و clear cooky رو بردارید تا history تون به فنا نره !!! در ضمن یادتون باشه حتما وقتی نمی خواهید از این برنامه استفاده کنید حتما از این برنامه خارج بشید و روی قفل کلیلک راست کرده و exit رو انتخاب کنید. چون اگه این کارو نکنید. پروکسی ست شده به صورت اتوماتیک برداشته نمیشه و باید خودتون دستی برید تو connection تون و اون آی پی رو پاک کنید تا وب بروزرتون کار کنه. یه نکته دیگه این برنام رو بروزر mozila کار نمیکنه !
امروز با وبلاگی آشنا شدم که دوست داشتم شما رو هم در این آشنایی شریک کنم. این وبلاگ شهرت جهانی نداره اما ....
وبلاگی از جنوب. از جایی که آب آشامیدنیشون رو از یه چاه تامین میکنند. جایی که فقر رو به زیبایی هرچه تمام تر میتونی نظاره کنی و نگاه های پرمهر بچه هایی که وقتی دوربین رو طرفشون میگیرن لبخند می زنن ! این لبخند هزارویک معنا داره. ساده و بی ریا. خندان و رها. رها شده در متروکه ای که به زور شاید بشه آبادی اسمش رو گذاشت.آبادی جای آباد رو میگن اما من در این عکسها جای آبادی ندیدم !!
همیشه گفتم اگه 2 تا بالاتر از خودت رو میبینی بهتره 4 تا پائین تر از خودتم ببینی. چون باعث میشه از اون خوشحالی واهی بیای بیرون و از جایگاه فعلیت زیاد گله مند نباشی.
نمی دونم اما همیشه به فکر کمک کردن بودم. به هم نوع به کسی که محتاجه نه مالی بلکه هر مدل که از دستم بر میاد. کاش خدا اونقدر بهم بده که بتونم روزی یه خنده رو لبهای یه همچین بچه هایی بیارم.
تو که انقدر به من لطف داری تا یه مسئله ای میشه این صحنه ها رو میاری جلو چشمم پس ابزارشم بده که اینطوری شرمنده نشم.
شنیدم یه خانواده 7 نفر هست که تمام بچه هاشون تالاسمی دارند. این موارد بیشتر دل آدم رو به درد میاره. کاش دولت به این مناطق هم سر میزد و یه گوشه چشمی به این نقطه ها نشون میداد.
پ ن : کاش من هم لیاقت معلم شدن داشتم...
پ ن : اگه دوست داشتین به این بچه ها کمکی کنید میتونید از طریق معلم مدرسه این بچه ها که صاحب اصلی وبلاگ هست تماس گرفته و مطلبتون رو درمیون بگذارید.