بدون شک هر انسانی در این جهان پهناور به دنبال شخصی میگرده که دوستش داشته باشه و یا برعکس دوست داره دوست داشته بشه . این از لحاظ علمی و فرهنگی و اجتماعی به اثبات رسیده. اما دنبال یک رابطه سالم بودن نیازمند پارامترهای زیادیه که تو این پست میخواهیم رو این موضوع بحث کنیم. اکثر افرادی که تو پست قبلی کامنت گذاشته بودند دلشون میخواست شریکشون رو خودشون انتخاب کنند و به روش سنتی زیاد معتقد نبودند.
رابطه هم مثل گروه خون میمونه. بعضی از ماها با برخی افراد نمیتونیم خوب رابطه برقرار کنیم و به قول معروف گروه خونمون به همدیگه نمیخوره. این گروه خون هم بر میگرده به نوع زندگی فرهنگ اخلاق طرز فکر. هر آدمی یه طرز فکر و یه عقیده خاص داره و از یه رابطه انتظار برآورده شدن خواسته های توی ذهن خودش رو داره. طبیعیه من آدمیم که با یه دختر کاملا آفتاب مهتاب ندیده نمیتونم رابطه خوبی داشته باشم (مثال بودا). هر انسانی برای خودش جذابیتهای خاصی داره و در بدو شروع این جذابیتها اگه باب میل طرف مقابل باشه رابطه سریع شکل میگیره و احساسهای اولیه برای شروع شناخت کم کم خودشونو رو میکنند. به عنوان مثال طرف همچین خنده تودلبرویی داره که شما ناخواسته قدم دوم رو برمیدارین و لبخند ژکوند روبروییتون را با یه نیش باز جواب میدیدن. این رو هم بهتر بدونیم برخوردهای ابتدایی همیشه اگر ناخودآگاه باشه تصمیم گیری مارو راحت تر میکنه چون قدرت فکر کردن رو به طرف روبروییم نمیدیم که با میل ما رفتار کنه و به قول معروف ذات خودش رو راحت تر لو میده.
تمام بحث ما آدما سر یافتن ذات جنس مخالفمونه. به محض اینکه ذات طرفمون مشخص شد کارمون رله میشه.
بپردازیم به مرحله شناخت. تو این مرحله اگه سعی کنیم نیازهامون رو بشناسیم و به طرفمون منتقل کنیم بزرگترین خدمت رو اول به خودمون دوم به طرف مقابلمون کردیم.
من با تو دوستم و امیدوارم وقتی تو کارای ترجمه ام گیر کردم کمکم کنی.
آهاااااااا پس اون روز که اون هدیه رو بهم دادی به خاطر خودم نبود به خاطر ترجمه ام بود ؟ !!!!
نمیدونم اما دوست داریم همیشه طرفمون رو تو خماری بذاریم و انتظار داریم خواسته هامونو حدس بزنه !!! چرا؟ واااااااااای یعنی من بگم که دلم میخواد حاج آقاموم موقع عصبانیتم منو تنها بذاره و سکوت کنه !!! یعنیییییییییییی شما میگی من به حاج خانوم بگم وقتی میگم دوست دارم یعنی یه ماچ گندهههه از اول لبان قلوه ایت میخوام !!! خیلی از بچه های دیروزی به خاطر اضطراب و ترسی که در این مرحله دارند حرفهاشونو میخورند و خواسته هاشونو بروز نمیدن این بزرگترین جنایت در مرحله شناخت میتونه باشه. چون این مرحله عوارضی داره که بعدها خواهم گفت.
مرحله شناخت نیازمند یه مدیریت دقیق و سنجیده میباشه. خیلی مهمه در زمان بحث و دعوا و حتی بعضی وقتها در زمان خوشی بتونیم همدیگه رو مدیریت کنیم. اغلب دخترها به دلیل اون حس اعتماد و اعتقاد به این دارند که مردها حامیشون و تیکه گاهشون باشند دوست دارند مردها در مدیریت این مسائل کارگذار اصلی باشند. تو مرحله شناخت از کوچکترین مسائل گذشت نکنید و حتما در موردش فکر کنید. مقصر اگه مقصره عذرخواهی کنه . حرفم با جنس خودمه غرور کذب نداشته باشیم و از عذرخواهی نترسیم. جنس مقابلم در برابر مسائل و مشکلات گارد نظامی نگیره و سعی کنه حالت دوستی رو تحکیم ببخشه. یه جمله رو از بچه گی تو گوشمون خوندن اما بعضی وقتها احساس میشه فقط شنونده بودیم و هیچگاه عمل نکردیم. جمله گهربار این :
نپرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است ببم جاااااااااااان !
بارها دیدم طرف یه کاری رو انجام میده طرف مقابلشم همچیییی چش قره ای میره بیا و ببین. حالا این طرف نمیدونه که اون خوشش نمیادا. آقا جان شما لطف کن بپرس. خانوم جان شما هم با زبونت جواب بده با چش قره طرفو تو ددلاک (بن بست!) ننداز.
نوسان عشق . علاقه و دوست داشتن تو مرحله شناخت و حتی بعدها نمودار سینوسی نیست. اشتباه نشه ! رفتار ما باعث تقویت و تضعیف میزان عشق و علاقه ما نسبت به طرف مقابلمون میشه. اگه در زمان تضعیف شدن این عشق به وسیله راهکاری باعث تقویتش بشیم نه تنها درجه ضعف رو تقویت کردیم بلکه قدرت و استحکام اون رابطه رو دوچندان کردیم.
هر انسانی به تنهایی دارای یک رنگه مهم زمانیه که وقتی با رنگ دیگه ای مخلوط شد از ترکیب اون دو رنگ . رنگ زیبایی خلق بشه.
تو شناختمون بیاین رنگین کمانی به سلیقه خودمون بسازیم که وقتی بهش نگاه میکنیم هر دو از دیدنش لذت ببریم
شاد زی تپل تپل ....
امضاء : پیشول
ادامه دارد ....
پ ن : شب جمعه اس یه آهنگ جدید گذاشتم تا صبح حالشو ببرین
یه رابطه وقتی که می خواد شکل بگیره ابتدا از آشنایی شروع میشه. این آشنایی برای خودش یه کتاب هفتاد من داستان داره. می خواد این آشنایی از یه جزوه گرفتن باشه . از یه تصادف رانندگی . شرکت در یه همایش . محل کار . دختر یا پسر همسایه ! توی پیاده رو تو خواربار فروشی ! تو یه سفر . تو یه چت و اینترنت و یا حتی گردش در یک باغ وحش ...
مصلما هر دختر پسری یه قسمت از وقتش رو برای اینجور مسائل اختصاص میده و اغلب تا کیس مناسبی یافت نشه به این مسئله ادامه میده. بعد از اینکه اون چشمک قشنگه مثل یه تیر نشست به هدف حالا نوبت مرحله شناخت میاد وسط. این مرحله بنا به نوع و نحوه آشنایی ممکنه طولانی باشه و وقت زیادی بگیره. چه بسا برای بعضی افراد تا چند سال این مرحله ادامه پیدا میکنه. اغلب اوقات ما مدت زمانی که گذاشتیم برای مرحله آشنایی رو برای این دوران هم مدنظر قرار میدیم و برامون مهم اینه که با یکی آشنا بشیم. اما افراد جدی به این دوره به عنوان یه مرحله یادگیری بهش نگاه میکنند. یعنی سعی میکنن برای این مرحله وقت بذارند و تا می تونن از شخصیت و اخلاق و فرهنگ نفر روبرویشون اطلاعات جمع کنن. تو این مرحله یکسری پیوندهای عاطفی هم گاها شکل میگیره و یه رابطه رو ریشه دار میکنه. این ریشه بستگی به میزان زمان در نظر گرفته برای یک رابطه میتونه باشه. گاهی اوقات دخترها و پسرها ساعتها یا با تلفن یا با چت یا قرار کافی شاپ و سینما و خرید کتاب این زمان رو سپری میکنن تا شناختشون نسبت به طرف مقابلشون به حد مطلوب برسه.
تا همین جاش چند تا سئوال بوجود میاد :
۱. بیشتر دوست داری این آشنایی از کجا شروع بشه؟
۲. با آشنایی هایی که به روش سنتی وجود داره هم فکر میکنی یا دوست داری خودت نحوه آشنایی رو انتخاب کنی؟
۳. چقدر وقت صرف شناخت طرفت میکنی؟ یکسال دوسال چند دقیقه؟
۴. شناختهای افراد مختلف رو در یکدیگه متاثر میدونی و دخیل میدونی یا نه رو هر فردی به یه دید نگاه میکنی و ملاک تصمیمت نسبت به هر شخص متفاوته؟
۵. تا حالا شده برای برقراریه رابطه با افراد دچار مشکل بشی؟
ادامه دارد...
بعضی وقتها مثل قلوه سنگی که بچه تخسی محکم با لگد بهش ضربه میزنه پرت میشم به دورانهای دوووور ....
بدین وسیله به استخظار می رساند به دلیل واژگون شدن یکی از وبلاگها در هنگام پینگ شدن و بالا رفتن از ستون وبلاگهای بروز شده این وبلاگ ضربه مغزی شده و در حال حاضر در کما به سر میبرد.
بنا به شکایت شاکی تا اطلاع ثانوی مسئولین بلاگرولینگ در زندان بلاگرها به سر می برند و تا معین نشدن وضعیت وبلاگ مذکور در حبس بسر خواهند برد !!!
با تشکر از ابراز همدردیه شما با ویبلاگ مورد نظر.
امضاء : پیشول !!!
ویبلاگ شاکی !
از خونه میام بیرون راه می افتم سمت شرکت. اگه گفتین تو خیابون چی میبینم ؟ !!!
۲ تا دختر با دستمال قرمز به دست !!!
میرسم سر زرتشت این پارچه فروشی ها هست؟ اگه گفتین چی میبینم؟؟؟
۴ تا دختر که دارن دستمال قرمز می خرن!!!
دم شرکت از ماشین پیاده میشم روبرو رو که نگاه میکنم اگه گفتین چی میبینم؟
۳ تا دختر که از پشت پنجره دارند دستمال قرمز تکون میدند !!!
میرم تو اتاقم روی میز اگه گفتین چی میبینم؟
۶ تا دستمال قرمز به نیت ۶ تن رو میزم چیده شده مرتب !!!
میام برم پائین در یکی از اتاقها بازه اگه گفتین چی میبینم؟
منشی شرکت با یه دستمال قرمز که داره کردی می رقصه !!!
دارم از شرکت میام بیرون یهو آبدارچی شرکت رو میبینم که داره چایی میاره. تعارف میکنه ! اگه گفتین تو سینی چی میبینم؟
یه دستمال قرمز !!!
تو همین حین یه دختر خوشگل از دم شرکت رد میشه میرم دنبالش که اگه بشه یه شماره ازش بگیرم که یهو یه دستمال قرمز از تو کیفش در میاره میگیره سمت من!!!
دستمال رو میام بگیرم . دستشو میکشه عقب. این کار و چند بار تکرار میکنه!!
کم کم کفرم در میاد. فرار میکنه می دووم دنبالش!!!
در حین فرار نوک دستمال رو میگیرم.
تلاش میکنه از دستم در بیاره. یه آن از دستش ول میشه . جفتمون پرت میشیم !!!
تو همین حین با مخ از رو تختم میوفتم پائین !!!
مامانم رو میبینم که بالا سرم وایستاده !!!!
- پیشول پاشو دیرت شده ! باز دیشب تا دیر وقت پای کامپیوتر بودی؟؟؟ !!!
پاشووووووووو لپ تاپت روشن مونده !!! دیرت شد پاشوووووووووووووووو
پ ن : مگه اون دنیا دستم به زلیخا نرسه. با همون دستمال قرمز ....!!!
پ ن : اس ام اس بهتر از دستمال قرمزه ها !!! تازه بکش بکشم ایجاد نمیشه که با مخ بیافتی پائین ! چه کاریه آخه !!!