درد تموم آدما یه چیزه. کمبود هاشونو میخوان به عنوان نصیحت به دیگران دیکته کنند!!
همیشه فکر میکردم آدم هرچی باشه تو این دنیای مجازی دوست داره آآآدم خودشو جلوه بده. یه انسان مهربون پاک مثل دوران کودکیش که همیشه پاکه و زمونه ناپاکش میکنه. اما زهی (ذهی زحی ذحی) خیال باطل !!!
اینجا هم دزد پیدا شد جانی پیدا شد آدم خوب نازنین . تو دنیای خیال خودمونم باز نتونستیم شاهزاده و پری باشیم و ۴ تا کلام حرف قشنگ بزنیم. معلومه خوب بودن کار هرکسی نیست. دزد هرجا باشه باز دزدیشو میکنه. حسود هرجا باشه نیش و کنایه اش رو میزنه. اون خاله زنک اینجام صفتشو با خودش یدک میکشه. مهربون مهربونه عزیز عزیزه عاشق همیشه عاشقه...
خوش سلیقه تر از اونی هستم که هر آدم بدبختی بخواد فکرش رو بکنه ! کاش بدوینم سادگی و یکرنگی خیلی بهتر از دورویی و تزویره.
دشمن زیاد هست اما همین نزدیکیها !!!
بد نیس یه کم به حرفهایی که در موردمون می زنن توجه کنیم و بپذیریمشون! وقتی بهمون میگن جنبه نداریم قبول کنیم راست میگن. این اینترنت تو هر خونه ای الان پیدا میشه. یه مغز خراب ، یه اینترنت دیزلی ، یه صفحه ویندوز ، یکم سواد. زیاد هم نمیخواد اندازه هویج هم کفایت میکنه!!! کافیه تا هر حرف مفتی که داریم و تو مغزمون پرورش دادیم رو منتقل کنیم. از حساب سیبا هم فکر کنم سرعت انتقالش و اثرش بیشتر باشه. اما به چه ارزش و رقمی؟؟
آآآآاا خدا حکمتتو شکر. همچین گذاشتی تو دامن این بنده هات که از هر سوراخی دوس دارن اون زبونشو بکنن تو و زهرشونو بریزن !!!
بگذریم و از منبر بیایم پائین.
الان که داشتم اینارو تایپ میکردم دیدم کاوه یه پست گذاشته یه جورایی شرح احوال منه !!! انگار دلش بدجوری پره این پسر
زندگی رو تو لحظه حسش کنیم و تصمیم بگیریم. با شرایط حال حاضر ....
صبر هم چاره ساز شاید نباشه. چون ما آدمها همه چیزو به شرطها و شروطها میخوائیم. نه بی قید و بند.
کاش بی قید و بند بود....
آزاد مثل همین ابرها که راحت من الان میبینمشون تو بعد از چند ساعت...
پ ن : این آهنگ تقدیم به همه اون آدمهایی که زندگی رو دوست دارن نه آدمهای این زندگی رو . معنی I love you رو به معنای واقعیش حس میکنن و حداقل اگه هیچ حسی نسبت به این جمله ندارن بهش احترام میزارن و سکوت میکنن تا بقیه هرچقدر میخوان تو گوششون فریاد بزنن...
چرا تو این مدت نفهمیدم!!! از بس خنگی دیگه پیشول !!!
آره آدما امکان اشتباه کردن رو دارن. اما زجه مویه کردن راهش نیس. تو همونی. هنوزم همونی. همینه که میگم فرق میکنی برام. تو همیشه عزیز دلمی دل انگیز. مگه نه؟ حتما اینطوریه. اینو از تو دارم. از تو که اونقدر صبر داری تا من پی ببرم. می خواستم تو همه چی تو رو دخیل کنم حتی تو اشتباهاتم . میگفتم تقصیر منه اما ... این بزرگترین اشتباهم بود.
آخه مگه میشه نعمت آزادی رو که اون بالایی به همه میده ماها بخواهیم اختصاریش کنیم. نمیشه دیر و زود پس میزنه.
هرکی برای خودش جذابیت هایی داره اما یکی دنبال چهره اس یکی دنبال معرفت تو همه چیو به طور کامل داری. من نگم دیگران دارن میگن. درسته از دست دادن یه چنین نازنینی شاید دردآور باشه شاید خودخواهی باشه که میخوام با تو باشم. اما باید پذیرفت این عشق بیش از اون عشق تسخیری قشنگتره. دوستت دارم حتی اگه اینجا نباشی و پیشم نباشی. غیر از این باشه پیشول پیشول نیست.
داد میزنم شایدم هوار بزنم نه شاید تو سکوت دلم فریاد بکشم اونم از ته دل دوست دارم بدون قید و بند...
دیر گرفتم اما خوبیش اینه که باز گرفتم. دنیا رو نمیشه به عقب برگردوند اما میشه جلو رو درست ساخت.
تحول همیشه احتیاج به مقدمه چینی نداره مثل بیداری از خواب می مونه. یه آن پا میشی. زمان همه چیز رو حل میکنه ...
دنیا رو سفت بگیری سفت می خوری. باید آهسته و پیوسته رفت...
اون بالایی اگه بخواد نظر بندازه میندازه. همونجور که دیشب نظرشو انداخت. امروز الان تو این لحظه جواب داد. دررررررنننننگ تو این قلب صداش پیچید.
چقدر جالبه امروز آفتاب هم یه رنگ دیگه داشت. یه طعم دیگه داشت. پیشولک شاید خواب باشی اما هروقت بیدار شدی به هیچی فکر نکن از پنجره بیرون و نگاه کن یه کش و قوس بیااااا. هوا رو چک کردم ۱۲درجه ابری. پاشو یالا برو جلو پنجره تنبلی نکن دیگه. آهاااااا آفنننننننن . ابریه ؟ مهم نیست بهاره دیگه. آسمون دلت ابری نباشه ناز ناز خانووووم!!! اون شبنمهای دور چشات رو پاک کن حالا یه لبخند. میگم تو پیشولک پیشولی به خاطر همین کاراته.
ببین چقدر قشنگ میخونه . آره گوش بده... برا ما داره میگه برای پیشولک داره میخونه....
پ ن : حرفها با آواز چقدر خوشرنگ میشن.
پ ن : میبینی فاصله ها چقدر کمه .. همین نفسی که از قلبم میزنه بیرون...
پ ن : .... .... ....
آآآ خدا یه دقیقه حواستو بده به من بقیه رو ول کن!! گوش کن ببین باهات حرف دارم. رو این کره خاکی این زمینیها که به حرفم گوش نمیدن لااقل تو یکم به من درمونده توجه کن. تو که طعم تنهایی رو کشیدی و میدونی. به من تنها هم یه نگاه بنداز...
پیش تو اومدن و با تو حرف زدن، برای من هم شرمندگی و غم داره هم نشاط و هیجان با تو بودن رو، شرمندگی از یه عالمه کارو حرف و آرزو که در شأن انسانی مثل من نبوده و نیست، از اتفاقایی که پر پرواز منو میسوزونه و آسمون رو ازم میگیره
خدایا می خوام از دلتنگیام بگم، می خوام از دوری بگم، از خسته شدنم، می خوام بگم فقط ادعا داشتم، ادعای مردی داشتم. می خوام بگم خیلی دلم برات تنگ شده،
می خوام بگم...
خدایا منو برگردون، خدایا منو بکش به طرف خودت، خدایا صدام کن...
می دونم گوش های من صدای تو رو نمیشنون می دونم چشمای من تو رو نمیبینه ولی آخه تا کی؟
شنیده بودم که به بنده هات هشدار داده بودی گرفتار بازی دنیا نشن، شنیده بودم که کل زندگی انسانو به بازی های بچه گانه تشبیه کردی که زود میگذره، شنیده بودم که خبر دادی از حال و روز ما وقتی فرصتمون تموم میشه و داریم اصرار می کنیم ما رو به زندگی برگردون تا جبران کنیم،
شنیده بودم،
همه اینارو شنیده بودم...
خدایا حجت بر من تموم شده، من حرفای تو رو شنیدم، هیچ بهونه ای هم ندارم. ولی خدا! تو بگو با این غفلت هایی که لحظه به لحظه منو زمین میزنن و با ضعف و فراموشی و حواس پرتی خودم چیکار کنم؟ تو هم عادت کردی که معذرت خواهی و پشیمونی منو هر شب بشنوی، اصلا این عادت توه که هی ببخشی و هی چشم پوشی کنی، همه لحظه هام ساعت صفره، چون هر لحظه پشیمون میشم هر لحظه هم تو می بخشی.
........
خطا کردم. میدونم. دل شکستم می دونم. اشک یه موجود نازنین رو از چشمهاش قطره قطره آوردم پائین میدونم. میدونم. میدونم. اشتباه کردم. اما تا کی تاوانشو بدم. تو که انقدر بخشنده ای چرا به این زمینیها یاد ندادی یکی یه خطایی میکنه به اشتباهش پی میبره انتظار بخشش داره. انتظار بی جاییه اگه میگه فهمیدم که اشتباه کردم و می خوام ببخشی؟؟
نمی دونم چرا خدا رو پیشونیم تنهایی رو رقم زده؟
حرف من اینه که یه بار به حرفام گوش کن. غصه ی من حرفاییه که گوشی برای شنیدنش نمی بینم؛که اگه ببینم سفره ی دلمو براش وا می کنم..
اما غصه دار تر می شم وقتی می بینم که نباید حرف می زدم...
آخه چرا شنیدن حرفای من باید برات سخت باشه؟!
خب....فکر کردم می خوای بشنوی دلم هم گرفته بود... همون توهمه که فکر می کردم بهت نزدیکم؛نفهمیدم که دیگه برات فرق کرده و خوش نداری حرفامو بشنوی – حالا هر چی..
گناه من اینه که تو رو .....
بزرگترین اشتباهم اینه که حرف میزنم...
..........
نمی دونستی تو چه شرایطی هستم و منم شرایط تو رو درک نکردم. برخورد نابه جا بود. اما بعدش که متوجه شدم لعن و نفرین بود که می فرستادم. شاگردی که تو امتحان نمره یه رقمی گرفته باشه. اگه بچه درس خونی باشه از خانوم معلمش یه خواهش داره. چشماشو ببنده و اون شب رو تو ذهنش کمرنگ کنه. ادامه راه نشون میده این بچه اون شب واقعا مشکل داشته که درسهاش رو فراموش کرده بوده یا نه واقعا کند ذهنه...
اینجا یه حرف بیشتر نمی مونه: منو ببخش، ببخش تا از رویاهایی که با هم ساختیم دوباره لذتشو ببریم و حسرت به دل اونا که نخواستن بذاریم. ببخش تا شادی و آرامش بگیرم. و تو غمهات شریک شم و تو خوشیهات در کنارت لبخند رو لبات بیارم.
جنس منو تو از یه خمیره. دلی که یکدل باشه دوریش ریشه آدم رو خشک میکنه.
پ ن : باز آسمون مثل دل من گرفته....
اغلب فکر میکنم تو به نگاهی می تونی این فاصله رو بر داری.....
پ ن : به اندازه یه دنیا تپل تپل دلم گرفته...
- میدونی چرا؟
- چرا چی؟
- خوب معلومه!
- چرا دوستت دارم؟
- نه چرا؟؟؟!!!
به خاطر همین چشمات که کلی آرامش توشون جا خوش کرده و وقتی بهشون نگاه میکنم از این همه عشقی که توش داره موج میزنه ناخود آگاه شهرآشوب دلم آرووم می شه ...
به خاطر همین صدات. که مکمل نگاه گرمته و من رو اونقدر به شوق میاره که نمیخوام یه لحظه سکوت کنی.مثل این آهنگ تار که ادم رو مست میکنه صدات تمام وجودمو تکون میده
به خاطر دستات که اونقدر احساس داره و لطیفه که کافیه بین دستام حسش کنم. اونقدر سریع احساس درونت رو منتقل میکنه که مثل بچه ها محکم میگیرمشون که یه وقت گم نشم.
به خاطر صداقتت که مثل آسمون بدون ابر صاف و بدون غباره.
به خاطر مرامت که هرچی پهلوونه باید پیشت لنگ بندازه
به خاطر یه رنگیت که به آدم اجازه دورنگی رو نمیده
نمی خواد بگی خودم می دونم. توصیفگر خوبی نیستم. اما اینو بدون هر کسی هم به غیر از من بود نمی تونست اون جور که هستی توصیفت کنه
مرسی که هستی مرسی که تحملم می کنی مرسی مرسی
خوبی خوبه من. باش برای همیشه...
دوست داشتن دلیل نمی خواد اینو از تو یاد گرفتم.
پ ن :می خوام برای همیشه معلم روحم باشی. از اینکه معلمی مثل تو دارم به خودم افتخار میکنم.
پ ن : امیدوارم بتوننم شاگرد ممتاز کلاس عشقت باشم.
پ ن : .... .... ....
خسته نباشی پیشول ، که خیلی خسته ای، میدونم. ولی همه اینها تموم میشه به آخرش فکر کن، وقتیکه به همه آرزوهات دست پیدا کردی، وقتی که فرصتی دست داد تا با هم بشینیم روی تاب 2 نفره امون، و یه نوشیدنی لذیذ به افتخار هم بنوشیم، راستی چی دوست داری؟ چای؟ قهوه، اما نه هوای بهاری و تمیز، آسمون بزرگ و پهناور، رقص آروم تاب ، نگاه های پر از عشق، گرمای نفس ها، طپش قلب ها با یک آبجوی خنک بیشتر می چسبه، نه؟
فقط به این فکر کن از شروع این عشق تا به حال چند ماه گذشته؟ امسال خدا هم با ما سر یاری داره، روز ها دارن میدون و از هم سبقت میگیرن، امروز به تقویم نگاه کردم، از عمر بهار چیزی نمونده. پیشول عزیزم، میخواستم یه مدل دیگه بهت بگم خسته نباشی، که چشمای بسته ات رو دیدم که همونجا رو زمین خوابت برده ، گفتم بذار وقتیکه چشمات باز بشن صبح جمعه این اولین چیزی باشه که ببینی، این دیگه مدل درویشیه، تو مرام من هدیه یعنی عشق، یعنی چیزی که از دلت بر بیاد و لاجرم به دل بشینه. دوستت دارم ، اینو یه آدمی میگه که شاید می تونست برات بهترین هدایا رو هم بخره تو یه رستوران مجلل ، دستت رو بگیره تو دستش و بهت بگه عزیزم دوستت دارم ، اما من ترجیح دادم همه عشق و احساسم رو جمع کنم اینجا توی کلمات، در حروف الفبایی که هر کدومش از عمق دلم بر اومده، و بهت بگم صبحت بخیر عزیزم، دوستت دارم مهدی من، خیلی زیاد.
پ.ن 1 : دوستت دارم
پ.ن 2: راستی گفته بودم دوستت دارم؟؟؟؟؟؟
پ.ن 3: فکر کنم یادم رفت بگم دوستت دارم
پ.ن 4: یعنی تا کی دوستت خواهم داشت؟؟؟؟؟؟؟