فاصله یه حرف ساده س بین دیدن و ندیدن ...
احساس میکنی همین که صداش قطع میشه دلت هوری میریزه پائین! یه حس دلتنگی شدید همچین وجودتو تکون میده که قلبت رو حسابی می لرزونه. چرا؟؟؟؟
چند نفر از ما آدما میتونیم یه چنین حسی داشته باشیم؟؟؟ این یه بحث ژنتیکی داره که اصلا نمی خوام وارد این مقوله بشم. اما بعضی آدما اینجورین. اونقدر از احساس پر میشن که لحظه ای نمی تونن از پیشولکشون دور شن. شاید این یه حس خیلی خطرناک باشه اما از یه طرف خیلی لذت بخشه !
بذارین یکم در این مورد صحبت کنیم. تو این دنیای به این بزرگی آدمهای مختلف با ضریب احساس های مختلف وجود دارند. اما چند تاشون یکیو میتونن گیر بیارن که احساسشون با هم مشترک باشه؟؟
یکی اونقدر نسبت به طرفش از احساس پره و ابراز میکنه که اون یکی از ترسش میکشه کنار ! یا سعی میکنه خودشو بزنه به کری که من اصلا صدای تاپ تاپ قلبتو نمیشنوم !
دو نفر اونقدر نسبت به هم علاقه دارند که برای ابراز احساس پیش دستی می کنن و بدو بدو میگن من بیشتر من بیشتر
دو نفرم احساسشون نسبت به هم اونجوری نیس که حتی بخوان ابراز کنن براشون فرقی نمیکنه طرفشون چه حسی نسبت بهش داره. خواست علاقه داشته باشه اگه نداشت هم مسئله ای براشون ایجاد نمیکنه. یه جور سیب زمینین برای هم.
داشتن علاقه یه بحثه کنترل کردن و تازه نگه داشتنش یه بحث دیگه.
یه نگاه به خودتون و عمق وجودتون بندازین؟ اگه یه روز از پیشولکتون دور شدین چه حسی بهتون دست میده؟؟؟ الان که کنارتونه چی؟ چقدر براش وقت میزارین و بهش اهمیت می دین؟؟ چقدر تحمل دوریشو دارین؟؟؟
بعصی از ما آدمها نسبت به پیشولکمون احساس دلتنگی می کنیم اما این احساس با ترس همراهه این موضوع بعضی وقتها همیشگیه حتی وقتی که درکنار همدیگه هستیم .
حس اعتماد و اعتقاد دو مسئله ایه که یه حس قشنگ رو خطرناک میکنه.
میدونی چقدر ؟؟؟؟ .... تو میدونی چقدر؟؟؟
نه من بیشتر ...... نهههههههههههه من بیشتر
این مکالمه ها یه موضوع رو داره داد میزنه اونم خواستن و داشتنه
آره تنها یه قدم مونده تا این احساس ها بهم گره بخوره اونم یه گره کور که هیچ وقت نشه بازش کرد.
.... بگو صرفه با کدومه شنیدن یا نشنیدن؟؟؟؟
پ ن : تغییر پذیر را تغییر بده،تغییر ناپذیر را بپذیر و از آنچه غیر قابل قبول است فاصله گیر
پ ن : عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه میبیند !
پ ن : با هم شنیدن
هر آدمی یه سری معایب داره منم مستثنی نیستم! یکی از اون معایب که جدیدا عادت شده جا گذاشتن وسایله !!! به قول معروف یاااااااااادم میره
الان چند وقته تا تونستم وسیله جا گذاشتم. همکارام تا دلتون بخواد به طرق مختلف سعی کردن این عادت رو ترک بدن اما اونا هم موفق نشدن !!! به زور ناهار و شیرینیو و ... حواب نداده.آقا زور که نیست نمیشه. حتی ناهار و شیرینی هم عادت شده !!!
البته اینم بگم یه سری هاشو این رفقا پیاز داغشو زیاد می کنن آخه گوشی یا کیفی که تو یه اتاق غیر از اتاق خودت بذاری که جا گذاشتن نمیشه میشه؟؟؟ آفرین به شما که گفتی نه !!!
یه مدیر اداری داشتیم از دست من عاصی بود. هی کارت شرکت گم می کردم هی سفارش کارت میداد. البته این خانوم تا دلتون بخواد همینجوریش پاچه میگرف چه برسه به اینکه من کارتمم گم می کردم. از وقتی رفت دیگه یادم نمیاد کارتم گم شده باشه !
چهارشنبه گذشته موبایلمان را در شرکت جا گذاشتیم. سوار ماشین بودم با همکارم که یادم افتاد تو شرکت گوشیم جا مونده گفتم میدونم کجاست حالا تا فردا... تازشم کی میخواد به ما زنگ بزنه اصلا کی دوستمون داره که بخواد زنگ بزنه !!!
پنجشنبه ها شرکت تعطیله اما هرکی کار داشته باشه میاد. زنگ زدم شرکت به دوستم گفتم فلانی گوشیم اونجاستا اون بالا هواست باشه. گفت پیشول فایده نداره باید ناهار بدی!!! گفتم باشه من که از سرم این کار نمی افته به جای اینکه این عادتو از سر من بندازین فقط به فکر شکمتونین !!! گفت من نمی دونم بچه ها اینجا ناهار می خوان گفتم باشه گوشی رو بزارین اونجا من تا ظهر میرسم. یه دیزی مهمون من.
رسیدم شرکت دیدم به به همه گذاشتن رفتن !!! به دوستم زنگ زدم میگم گوشیه من کو میگه پیشول راستشششش چیزههههههههه آخههههههههههههههه میگم بگو فوقش میزنم می کشمتون دیگه چیزی نمیشه که ! میگه خانوم ... گوشیتو برداشت گذاشت تو کیفش گفت بزارین پیشول بیاد اول ناهار بده بد گوشیشو بهش بدیم. بد اونو که میشناسی حواسش از تو خیلی جمع تره یادش رفت گوشی تو کیفشه برداشته با خودش برده !!!! شما بگین من با این جماعت گل و بلبل چیکار کنم. از اونطرف پیشولک کلی شاکی که شانس آورد من اونجا نیستم والا آرهههههههه ....
دیروز کلی کار بانکی داشتم صبح خواب موندم دفترچه بانک رو یادم رفت بردارم.
موقع خونه اومدنی دیشب یادم رفت شارژر نوت بوک رو بردارم
....
بیخیال دیگه نگم بهتره !!!
خودتون که می دونین تو اینجور مواقع چه لقبی به آدم فراموش کار میدن
آآآآآآآآآآآاباریکلااااااااااا هموووووووووون
فیلم اجاره نشین ها یادتونه؟؟؟ خدابیامرز جمشید اسماعیل خوانی با اون تیپ میوه فروشیش به پسرش میگفت پسر عاااااااشقیییییییییییییییییییییی ؟؟؟؟
سر همون جا گذاشتن گوشی امروز به بچه ها یه ناهار دادم. تازگیها بچه ها یه کترینگ جدید پیدا کردن قیمت غذاهاش خوبه کیفیتشم خوبه. طرف غذاها رو آورد رفتم حساب کنم دیدم به به یکی از این ترکهای اصیله که هیچ رقمه فونت فارسی روش نصب نمیشه. خلاصه از اونجا که دریافت کننده زبان ترکیمون قویه اما ارسال کننده مون افتضاح رسید رو گرفتیم و حساب کردیم و طرف رفت. اما غذاش انصافا عالی بود. بی خود نیس میگن دست پخت دست پخت ترکها
عادت خیلی بدیه اما هنوز نتونستم براش راه حل گیر بیارم.
شما چی پیشنهاد میدین؟؟؟؟؟
از این عادت بد میشه در جهت مثبت هم استفاده کرد. طرف یه خطا میکنه خودشم متوجه نیس چیکار کرده اکیی یااااادمان برود که یه چنین اتفاقی افتاد. طرف جلو ۴نفر عصبانی شد یه حرفی از دهنش پرید اکیی یااااااااادمان برود چی گفت. طرف ریز ریز خواست زرنگی کنه تو متوجه شدی اونم متوجه شد تو فهمیدی اکیی یااااااااادمان برود چی کار میکرد. طرف زیرآب زد مچشو گرفتی اکیی یاااااااادمان برود
طرف برگشت بهت گفت دوست دارم ؟!!!
پیشولک اینو خودت جوابشو بده من کار دارم
البته این یادمان برودهااااا همه و همه یه شرط لازم لازم داره. اونم اینه که طرف ارزش داشته باشه که بگیم یااااااااادمان برود.
شاد باشین تپل تپل
پ ن : زندگی زیباست ای زیباپسند، زنده اندیشان به زیبایی رسند، آنقدر زیباست این بی بازگشت، کز برایش میتوان از جان گذشت
پ ن پیشولکی !:
دیرررررررررر، دوورررررررررر، دیررررررررررررر، دررررررررررررررر آهان حالا دیگه تلفن منو جواب نمیدى؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نعععععععع این دل داره شور میزنه شدید،
دییرررررررررررر، دووورررررررر، دیرررررررر، دوووررررررر، 200 بار ، نخیر نیستش
این دیگه بار آخره، آهااااا خاموشه، به به به به به به، جمعه ، مهرام هم که خبرى نیست، خوب بگو پیشولک سر کارى دیگه،
هاااننننننننن، تلفنم زنگ خورده،
سلام جیگررررررررر پیشووووول، چطورى؟
واااییییییى پیشووووووللل تو کجایى حالت خوبه الهى فدات بشم من، دلم کلى شور زد، موبایلت چرا جواب نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ( قرار بود قهر باشم ها)
جریان داره، رفته تو کیف خانم...
پیشوووووووللللل !!!!!!!!!!!!!!!!!
به جان پیشولک.........
پیشوووووووووللللللللللل؟؟؟
به جان پیشولک ، به خدا،.........
پیشوووووووووووووووووول، آى لاو یووووووو
- پیشوووولللللللللل، امروز ناهارش اصلا نچسبید، دلم کلى تنگ بود.
- منم همینجور، دلم یه ذره شده بود، الان کجایى؟
- پیشووووللللللل، میخوام برم یه جفت صندل بخرم، میاى با من؟
- آررررررررررهههههههههههه حتما،
- خسته نیستى؟؟؟؟؟
- واسه پیشولک نه، لاو یو
- مررررررررسسسسسسیییییییى پیشول، تو خیلى ماهى
- پیشوووللللللل
- جونم، چى عزیزم
- این مشکى ساده قشنگ تره یا اون بندیه؟
- واسه پاهاى خوشگل پیشولکم هر دو تاش خیلى قشنگه،
- اینها درست یه قیمته ها، بگو دیگه
- اصلا هر دوشو بخر،
- نه دیگه باز شاید چیز هاى قشنگ تر هم بیاد، حالا براى اول فصل این خوبه.
- پیشولک با این پاشنه ها میتونى راه برى؟ تو که خودت قدت خوبه، احتیاج به صندل پاشنه دار ندارى،
- نه ولى خوب هر چى قد آدم کشیده تر باشه خوشتیپ تره دیگه،
- آاییییییییى فداى اون خوش تیپى، حسابشو بکن، با یه دامن جین کوتاه، اون پاهاى بلند و کشیده........
- پیشوووووللللللللللللل
- جونم، چى نانازم، بگو عزیزم
- دوستت دارم ، میگن لوسیم ولى دوستت دارم، خیلى زیااااددددددد، حتى اگه لوسى باشه
- غ.ل.ط کردن، تو به این چیزا چکار دارى، لوس بازیتو در بیار.
- پیشووولللللللللللللل
- جونم خوشگلم، جونم عسلم
- میگم من امروز به اندازه کافى انرژى نگرفتم، یه بوووسسسسسسسسسس رد کن بیاد
- آاایییییییییییى داشتیم؟؟؟؟ جلو اینهمه آدم؟
- بوووووسسسس، موچ، ماچچچچچ، دیدى من جلو اینهمه ماچت کردم، حالا نوبت توئه
- بوس
- چه تند و سریع، مگه میترسى؟ بابا آخه نمیشه، من این شکلیم
- پیشوووللللللللللللللللللللل من بووسسسسسسس میخوام همین الان
- آى خدا منو بخوره............
- نخیر یه بوس بده نمیخواد خدا تو رو بخوره،
- بووووسسسسسسس، بوووسسسسسسسسس، بوووسسسسسسسسسسسس
- آاییییییییى حالا شدى پیشول جیگر خودم،
- پیشوووووللللللللللللللل
- جوننمممممممممممم عزیزم،
- ........................................................
- ........................................................
- ........................................................
- .......................................................
- شبت خوش عشقه پیشولک، لاو یو ،
- کاش میدونستى من چقدر دوستت دارم، نمیتونم مثل خودت بگم ولى بیشتر از تو دوستت دارم.
- پوروچیست گفت دروغ ممنوع
- آیییییییییى جیگر منى، نفس منیییییییییییییییییییییییى
پ ن : کسی که پشت الاغ باد به غبغب بیندازد چون اسب سوار شود پاک دیوانه خواهد شد.
پ ن پیشولکی ! :
مثل زندگی مثل عشق تو همیشه جاری هستی
تو صراحت طلوع ونفس هر بیداری هستی
مثل خورشید مثل دریا روشنی وبا صراحت
تو صمیمیت آبی واسه شستن جراحت
غایب همیشه حاضر تو رو باید از چی پرسید
از ته دره ظلمت یا نوک قله خورشید؟
تو رو از صدای قلبم لحظه به لحظه شنیدم تو رو حس کردم تو نبضم
من تو رو نفس کشیدم
مثل حس کردن گرما یا حضور یه صدایی...
سلام
در مورد پست قبلی هیچ بحثی نمی خوام بکنم. اون یه مخاطب داشت و تمام !!!
تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد
حتی اگه اون دل شکستن به نفع طرف بوده باشه !!!
دوستی مثل گل میمونه. هرچقدر بهش برسی اون شادابه و از عطرش مست میشی. اگه خدای ناکرده روزی بهش توجه نکنی کم کم خشک میشه و در آخر میمره. وقتی بهش آب میدی ترانه براش پخش میکنی در مقابل نور میزاری یا بهش نگاه میکنی جون میگیره. گلبرگ هاش باز میشه. عطرش میپیچه تو فضا و ....
تو این دنیای وسیع و پر هیاهو صدای یه آشنا رو شنیدم و به دنبالشم. می خوام بدستش بیارم و تا می تونم نگاهش کنم و به صداش به به و چه چه بگم.
آدما هرچی سنشون میره بالا پخته تر میشن. سعی میکنن اشتباهات گذشته دیگه تکرار نشه و از یه سوراخ دو بار گزیده نشن. اون بالایی یه عقل برای هر آدم تو مخش کار گذاشته تا بشینه و این تجربه ها رو تجزیه تحلیل کنه. خوب رو از بد تشخیص بده. دوستی رو از دشمنی تفکیک کنه. به اونی که میخواد دل ببنده و از اونی که دل کنده بگذره.
هر کسی یه مدل شخصیت داره. یکی میخوره و می بره. یکی عذاب وجدان میگیره و بر میگرده جبران کنه. یکی ککشم نمی گزه و بیخیال میشه. یکی هم قدر لحظه های زندگیشو میدونه و سعی میکنه برای حسی که براش خرج میکنن احساس خرج کنه. قدر بدونه و بزرگش کنه. احترام بزاره و بهش اعتماد کنه. دوستش داشته باشه و هرکاری از توانش بر میاد برای خوشبختیش انجام بده.
اگه اون آدما نبودند شاید الان قدر لحظه ها رو کمتر میدونستیم و بی تفاوت نسبت به هم در کنار هم قدم بر میداشتیم. با هر تیشه و نیشی که از بیرون وارد این حریم میشه همدیگرو بیشتر نزدیک حس می کنیم و خوشحالیم که در کنار هم هستیم. خوشحالیم که درست انتخاب کردیم و در کنار هم برای سعادت و رفاه حال همدیگه هر کاری بتونیم می کنیم. عشق خرج می کنیم و عشق می گیریم. هر دوستت دارمی که می گیم کهنه نیست و هر کدوم یه طعم تازه داره. هر پیشول گفتن با یه حس جدید گفته میشه. حسی که وقتی تو چشمها نگاه می کنی به تازگیه اون پی میبری و ته دلت قنج میره از این نوع ادا شدن.
من این لحظه ها رو با دنیا و روزها عوض نمی کنم. یکی بود قدر ندونست حالا یکی هست پا به پات داره خرج میکنه. نمی دونم خوبه یا بد اما من نمی تونم پست باشم و در مقابل این حس متقابل آروم بشینم. هیچ وقت نمی گم کم آوردم تلاش می کنم اگه هم قصوری دارم بهش برسم. زندگی اینجوری برام لذت بخشه. یه جمله که میگه سعی میکنم یه جمله تازه با چاشنیه یه حس قشنگ بهش برگردونم.
مطمئن باشین اگه این مدلی به طرفتون بگین دوستش دارین و اونم همین جوری جوابتونو بده . تا دنیا دنیا زندگی خواهین کرد و اون جمله ها کهنه نمی شن و هر سری با گفتن و شنیدنش حال می کنین اسااااااسی.
این یه وبلاگ با خصوصیات مثبت خواهد بود و همیشه مطالبش پر از احساس. پس میگیم :
سلام به آدمهای با احساس ... بی احساساش خداااافظ.
سلام به آدمهای با جنبه ... بی جنبه هاش خدااافظ
سلام به آدمهای با مرام ... بی مراماش خدااااافظ
سلام به آدمهای مثبت ... منفی هاش خداااافظ
سلام به آدمهای عاقل ... بی فکراش خدااااافظ
سلام به محرمها ... نامحرمهاش خدااافظ
پ ن : چقدر قشنگه که از چشمهات می تونم عمق دوست داشتنتو حس کنم. نگاه امشبت به شیرینیه نگاهت تو رویاهام بود.
پ ن : دلم می خواد با تک تک جماعتی که تو رای گیری بهم رای میدن ملاقات کنم و با همشون آشنا بشم. می دونین چرا؟؟ چون حداقل یه حس کوچولو بهم داشتن که شرمندم کردن. مخلص بامراماشووووون هستیییییم ریز ریز ...
پ ن : مخلص پیشولکمونم هستیم تپل تپل
پ ن اضافه شده : اگه می خوای عکسای این بچه همسترهای منو ببینین رو ادامه مطلب کلیک کنین
ادامه مطلب ...
این پست مخاطب خاص دارد، ماهک، کسى که عاشقانه هاى ماهک و پیشول رو شروع کرد و خودش هم تمومش کرد اما امروز. کامنتت رو دیدم، شاید مهدى ( اینجا نمیخوام پیشول صداش کنم ) باید قبلا اینجا میگفت که کلید این خونه دست منم هست، گاهى من زودتر میرسم ولى هیچ وقت جسارت جواب دادن به کامنت ها رو نمیکنم، اینجا خونه مهدى هست که خودش دلش خواسته با من شریکش کنه. بى هیچ زور و اصرارى.
گفتى که پیشولک حرفاش لوسه، چون همه دوست دختر و دوست پسر ها از این چیز ها به هم میگن، یادت باشه تنها جاییکه قفل و کلیدى نداره زبان آدمیزاده، میتونى به هر طرف بچرخونیش و هر چى دلت میخواد بگى ولى اینکه چه جورى بگى مهمه. همه دوست دختر ها و پسر ها اینا رو میگن به هم ولى چقدرش صادقانه است؟ چقدرش یک طرفه است؟ چقدرش از اعماق وجود آدم بلند میشه؟
چند بار در روز به مهدى مى گفتى که دوستش دارى؟ چند بارش از ته قلبت گفتى؟ چند بارش تمام احساست رو جمع کردى تو صدات و نگاهت و بهش گفتى مهدى ، عزیزم دوستت دارم، خودت رو ، وجود با ارزشت رو، احساست رو. عشقت رو، طپش هاى قلب قشنگ و مهربونت رو، گرمى دستت رو، پهناى آغوشت رو، آرامش شونه هات رو؟ ماهک جان اینها رو تو وبلاگت خوندم که روزیکه خرید خونه منتفى شد، چه ناراحت بودى، کلافه، یعنى مهدى بى خونه نمیتونست قابل دوست داشتن باشه؟ یعنى مهدى بدون خونه و مهریه آنچنانى و ۷ تا شرط ، مهدى نبود که بشه براش احساس خرج کرد و اگر اینکارو میکردى لوس بازى بود؟ اینها همه بر میگرده به شخصیت فردى آدم ها و اینکه بتونن درک کنن، عشق با لوس بازى چه فرقى داره.
گفتى که داشت دیر مى شد براى مهدى، خودش جوابش رو بهت داده بود تو پى نوشت پست قبلى، بخت یار خوبى است اگر به وقت بیاید بى بختک و بیدار، هر چیزى زمان خودش رو لازم داره، تا از راه برسه، اما کاش ما آدم ها خودمون بختک بخت خودمون نباشیم، گاهى آدم دیر میرسه براى گرفتن سهمش از عشق اما گاهى سر وقت میرسه، سهمش رو بهش میدن ولى چون خیلى انتظار نکشیده، چون براش حسرت نخورده خودش میذارش کنار، نمیخوام وارد این حرفا بشم، ولى واقعا برام مبهمه که به چه امیدى میاى اینجا؟ اگه مهدى خودش بخواد در اینجا و در قلبش رو به روت باز کنه، مطمئن باش هیچ عکس العملى انجام نمیدم، چون اینو خودش باید انتخاب کنه، من که بهش گفتم مهدى دوستت دارم به شرط هیچى، مهدى قلبتو، ارامش روحت رو، شیطنت صدات رو، محبت بى ریات رو دوست دارم، در قلبم به روت بازه با یه کوله که راه درازى در پیشه، مهدى میخوام با من باشى و میخوام بدونى که با تو هستم تنها به مهریه ، یه قلب مهربون و روح بزرگت، مهدى براى من همه چیز شده بدون هیچ موضوع جانبى. تنها چیزى که توى این دنیا قیمت نداره، عشقه، من عشق و قلب مهدى رو خواستم و تو مهدى رو خواستى به شرطها و شروطها
حرفمو کوتاه میکنم، هر چند که خیلى چیز ها تو دلم هست براى گفتن، تا همین جا هم زیادى گفتم، من با مهدى زندگى میکنم، با مهدى نفس میکشم، با مهدى خوشم، با مهدى ناخوشم، با مهدى قلبم میزنه، با مهدى صبحمو شروع میکنم، با مهدى ناهارمو میخورم هر روز، با مهدى میرم خونه هر غروب، با بوسه مهدى میخوابم هر شب، با صبح بخیر مهدى بیدار میشم هر صبح، مهدى رنگین کمان زندگى من شده که یه دنیاى رنگى برام ساخته، دوستش دارم بى نهایت، به حد غیر قابل تصور، اما عشق , بندى نیست براى بستن دست و پاى معشوق، در اینجا به روى همه بازه شما هم تشریف بیارین، ولى بدون که براى چى مى آیى؟ با دلت و با دل مهدى تکلیف رو روشن کن، من اونقدر عاشق هستم که اگه مهدى بخواد بره، به زور نگهش ندارم، اینو مطمئن باش.
در ضمن منظور مهدى در مورد اینکه یک عده شک کردن پیشولک واقعى نیست اصلا شما نبودین ، اصلا. سوال یه عده از کامنت گزاران و دوستان مهدى بود که میخواستن بدونن واقعا پیشولک وجود داره یا نه؟
مخاطب اصلى این وبلاگ و پى نوشت ها تا جاییکه من میدونم شما نیستید، پس با آرامش خیال، اینجا رو بخونید و بى استرس کامنت بذارید، اگه هم هنوز حرفى باقى مونده این شما و اینهم مهدى ، مهدى براى من عزیز تر از اون چیزیه که به خاطر دل خودم پایبندش کنم.