سینما چه جور جایی می باشد؟؟
یادمه اون قدیما میگفتن سینما یه جای فرهنگی هنریه که آدما برای دیدن فیلمهای دلخواهشون میرن اونجا. فیلمهای تاریخی رمانتیک گیشه ای خنده دار گریه دار ...
اما اگه الان از من بپرسن سینما چه جور جاییه میتونم بگم :
سینما مکانی است که دختران و پسران برای تشخیص اینکه کدام دندان دوستشان کرم خورده و درد میکند به آنجا می روند !!! سینما مکانیست که مردم برای فرار از باران و برف و سرما و گرمای شدید به آنجا می روند.
و در این ماه سینما مکانی است که مردم برای تناول ناهار و چرت بعد از آن بدانجا می روند !!!
پ ن : بالاخره فیلمهایی مثل پرچمهای قلعه کاوه هم باید یه فروش آبرومندی داشته باشند دیگه. چه زمانی بهتر از الان برای اکران !!!
سلام.
پریشب بالاخره برگشتم. ساعت 3:00 صبح. بعد از 6 روز مسافرت و شرکت در کنفرانس و دیدن نیژنی نوگراد و شهر مسکو و کاخ کرملین و .. به صورت خلاصه اگه بخوام اینجا ثبت کنم میشه این :
روزی که رفتم ساعت 8 صبح رسیدم فرودگاه شرمیتاوای مسکو. باید بلیط پرواز به نیژنی رو از ترمینال 1 میگرفتم. برای ساعت 11:25 بلیط گرفتم و با آشنا شدن با خانومی که یکم انگلیسی بلد بود راهیه فرودگاه وینوکوو شدم. سواری تا اونجا 3000 روبل به عبارتی 120000 تومن خودمون پول میگرفت!!! خانومه برگشت گفت اگه با مترو نرسی با این سواری هم نمیرسی. چون ترافیک مسکو وحشتناکه!!! من همش 2 ساعت وقت داشتم. نشون به اون نشون که با کمک فراوان خانوم که زنگ زد به دوستش و ساعت حرکت ترن سریع السیر به سمت فرودگاه رو پرسید من 11:10 رسیدم به فرودگاه. و در بین تمام خواهشهای من جهت سوار شدن به هواپیما درهای هواپیما جلوی چشمام بسته شد و تنها یه کلمه تحویل من دادند. متاسفیم!!!
من در اون روز ساعت 15:00 باید مقاله ام رو پرزنت میکردم و اگه با این هواپیما میرفتم میتونستم سروقت برسم. بالاجبار بلیط رو تعویض کردم و برای ساعت 22:00 شب بلیط گرفتم..
10 ساعت تمام در فرودگاه جز عذاب چیز بدرد بخوری نداشت!!
ساعت 12:00 شب رسیدم به شهر یخ نیژنی نوگراد. فردای اون روز با حضور در کنفرانس کارت حضور گرفتم و در جلسه شرکت کردم. با 4 نفر از دوستان در سلف دانشگاه که برای گرفتن ناهار منتظر ایستاده بودیم آشنا شدم . اسپانیا ترکیه فرانسه انگلیس. دوستان خوبی بودند و همه از نحوه گرفتن ویزا برای شرکت در کنفرانس مینالیدند !!!
روز چهارشنبه به یه گردش سیاحتی در نزدیکی شهر نیژنی رفتیم. بازدید از موزه های سماور و کیک عسلی یا همون هانی کیک که جز خوراکیهای معروف اون شهر محسوب میشد و تابلو ها و نقاشی های قدیمی و بابوشکاهای قدیمی که همون عروسکهای تودرتوی معروف روسی هستند.
بعد از برگشت از این شهر تاریخی برای صرف شام به میزبانی مسئولین کنفرانس در داخل دانشگاه دعوت شدیم. شب بیادموندنی با انواع و اقسام نوشیدنیها و خوردنیها همراه با موسیقی زنده...
روز بعد بالاخره یه وقت خالی بوجود اومد تا من هم مقاله خودمو پرزنت کنم. و عصر رو به گردش داخل شهر و خیابون معروف گورکی پرداختیم.
جمعه روز آخر کنفرانس بود و به دلیل عدم تمایل دوستان چهت شرکت در مراسم به گردش داخل شهر و بازدید از کلیساهای شهر گذشت. گردش جالبی بود. قریب به 8 کلیسا رو بازدید کردیم و داخل هر کلیسا مراسم عروسی برگزار بود. کاخ کرملین هم مملو از عروس و دامادهایی بود که برای گرفتن عکس همراه بستگانشون اومده بودند بود.
روز شنبه برای گردش دوباره در شهر قرار داشتیم که دوست اسپانیاییم من رو حسابی سورپرایز کرد و با دادن برگه ای بهم و تبریک مفصل گفت که مقاله من به عنوان بهترین مقاله کنفرانس مورد قبول واقع شده و به همین امر لوحی به رسم یادبود بهم داده بودند.
همه دوستان بهم تبریک گفتند و منم لبخند زنان از همشون تشکر کردم.
جون ایتالیایی همراه دوست اسپانیایی بود که به تازگی به جمع ما ملحق شده بود و بچه جالبی بود. تیپ کاملا آشکار ایتالیایی که به زبان انگلیسی کاملا آشنا بود.
شب ساعت 11:00 با قطار همراه دوست اسپانیاییم به سمت مسکو حرکت کردم و ساعت 8 فردای اون روز یعنی یکشنبه به مسکو رسیدیم. بدلیل داشتن فرصت کافی به بازدید از شهر زیبای مسکو پرداختیم و از کاخ کرملین و میدان سرخ دیدن کردیم. بناهای بسیار زیبا و تاریخی. یادبود جنگ جهانی دوم و ....
ساعت 6 بعد ازظهر از دوست اسپانیاییم خداحافظی کردم تا با پرواز ساعت 7:30 به مقصد مادرید حرکت کنه.
ساعت 22:30 بعد از نیم ساعت تاخیر و یک ساعت انتظار جهت چک گذرنامه بالاخره از شهر مسکو به مقصد تهران پریدیم!!!
ساعت 3:00 به وقت محلی هوای گرم تهران رو حس کردم و ساعت 4:30 در رختخواب خودم در خانه پدری به خواب 8 ساعته رفتم....
سلام به همه دوستان گل و بلبل
دلم برای تمام بچه های وبلاگ تنگ شده یه هفته ای میشه بهتون سر نزدم.
امروز بالاخره مقاله مو پرزنت کردم و با توجه به کیفیت کنفرانس همه استقبال کردند.
فردا فرصت کنم بیشتر می نویسم.
الانم اینجا ساعت ۱ نصفه شبه. کلی ماجرا برای تعریف کردن دارم اما اصلا وقت نکردم. ایشالله فردا یکمشو تعریف میکنم. مطمئن باشید نمی گذارم مثل هند بشه.
اینم یه عکس از رفقای کنفرانسی.
این هفته درگیر خیلی مسائل بودم. مخصوصا قضیه سفر به مسکو.
همون موقع که هند بودم یه مقاله ام تو مسکو پذیرفته شد و گفتند هزینه ثبت نام در کنفرانس و چاپ مقاله رو پرداخت کنم.
به محض برگشتن از هند رفتم دنبال یه راهی که این پول رو حواله کنم. کل صرافی های خیابون فردوسی رو بالا پائین کردم گفتند زیر ۱۰۰۰ تا نمی فرستیم!!! شکم سیری هم بد دردیه ! آخر سر رفتم بانک ملی مرکزی و گفت برو یه حساب سیبا باز کن و ۱۵۰ تومن هم بریز توش. بعد از کلی مصیبت بالاخره این پول حواله شد و قرار شد یه هفته ای برسه. نشون به اون نشون که به علت روابط حسنه پول ما هنوز که هنوزه نرسیده !!!
از این طرف هم رفتم سفارت و گفتند باید دعوت نامه رسمی رو بیارید و من فقط ایمیل دعوت نامه رو داشتم و به عنوان کپی محسوب میشد. تازه متصدیش برگشت گفت بلیط رو هم کنسل کن چون تا یکشنبه میتونیم ویزاتو صادر کنیم. دیگه رسما داشتم منصرف میشدم اما حیفم اومد پول بدم و نرم. خلاصه که گفتیم چشم و اومدیم با ۵۰ تومن جریمه بلیط رو کنسل کردیم.
حالا بیا کلی دست به دامن این تزار ها شو که آقا . جان اوووون پوتینت این دعوت نامه رو زود بفرست بیاد. از اون طرف هم جواب که عمرا اگه یه کاغذ خالی ما واسه شما بفرستیم!!! اولا که اون پول نرسیده و تا اونم نرسه ما صورتحساب جدید رو نمیفرستیم. دوما هم خیلی طول میکشه تا این پول بدست ما برسه.
تو این مدت با یه یولی خانوم نامی که مسئول برگزاری کنفرانس بود در ارتباط بودیم. بازم گفتیم دست به دامن ایشون بشیم. تا زنگ زدم گفت نگران نباش ۲ سوته کارتو ردیف میکنم!! به ۲ ساعت نکشید دیدم ایمیل زد گفت به زودی در مورد جزئیات ارسال دعوت نامه با شما تماس میگیرن. همچی ذوق مرگ شدیم نگو و نپرس.
بلیط رو هم اینسری آنلاین خریدم البته به کمک یکی از دوستان که credit card داشت. خدا عمرش بده 50 تومن جریمه اینجوری جبران شد.
آزانس هم اون برگه رو فرستاد و دیروز رسید به تهران و امروز رفتم از انبار DHL گرفتم.
حالا از دیروز هرچی چک میکنم پرواز برای شهر Nizhney Novgorod که محل برگزاری کنفرانسه پیدا نمیکنم. به هر دری هم میزنم چهار قفله اس!! با سواری که نمیشه رفت چون بنزین گرونه و اندازه پول خون باید بدم تا برسم اونجا. قطارها هم که بعد از ظهر راه می افتند.
از شانس من برنامه سخنرانی منم انداختن ساعت 3 بعد از ظهر اولین روز. اونم اولین نفر تو یه گروه چهارتایی.
خلاصه حکایتی داره این رفتن ما. همش با پوست کنی داره میره جلو.
پ ن : از دوستان گرام یه خواهش دارم. هرکی آشنا مسکو داره که فکر میکنه میتونه کمکم کنه ممنون میشم یه ندایی بده. این روسها که تعصب شدید رو زبون دارن و انگلیسی باهاشون صحبت میکنی انگار داری فحش ناموسی بهشون میدی !!!
از : پیشول
به : دوستان عزیزان هموطنان چه اینور آبی چه اونور آبی.
سلااااااااااام
۲ هفته میشه باز درگیر کارای رفتن هستم. مقاله ام پذیرفته شده باید برای ارائه برم مسکوو
سر فرصت میام تعریف میکنم. احتمالا آخر هفته سرم خلوت شه.
دوستدار همیشگیه شما پیشول
پ ن : بابت تاخیر در تائید کامنتها واقعا شرمنده روم به دیواااار..