پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

دلا

گیرم ای آرام دل ،گیرم دلارامی دگر  

 

کو دلارامی کزو گیرد دل آرامی دگر؟

باورکن

اعتماد به نفس نیمی از زیبایی است.


ووووووو


نباید شب خاطره ساخت. شب خلوت است و ساکت. شلوغ نیست که بعدها یادش کم کم در زمینه گم شود.

شور

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

مرییییییییییییییییییییییی

مرده تو مهمونی زنش رو اینجوری صدا میکنه: عزیزم، جیگرم، خانومی، نازتو برم... یه لحظه می‌تونی بیای پیشم؟
بعد که میره خونه، میره حموم، از تو حموم اینجوری صداش میکنه: زئرااا(زهرا)... زرییی... اون حوله رو وردار بیار...!


پ ن : شکیلا و هایده هیچ گاه نخواهند فهمید که در زندگی رانندگان تاکسی چه انقلابی کردند .