پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

جاده

تو جاده داری میری. یک مسیر صاف و گاهی مارپیچ. ستاره صبح تو آسمون برای خودش خدائی میکنه و تو لذت این صحنه رو میبری. جاده خلوته. طوری که خودت رو تنها میبینی و باز از این تنهایی لذت میبری. 

سپیده میزنه و با اولین حاله نور ستاره رو میبینی مثل اینکه بهش برخورده باشه و بخواد قهر کنه کم کم از اون بالا محو میشه و تورو تو جاده تک و تنها ولت میکنه و میره.


با روشن شدن هوا و خورشیدی که از اون دووور دووورا داره چارنعل و به تاخت خودش رو از پشت کووهها میکشه بیرون و تا اونجا که چشمهات رو آبکی نکنه نگاش میکنی. اما اون پررو تر از این حرفهاست که جا خالی کنه و با قدرت تموم نورش رو میکنه تو چشمهات تا نشون بده دایره زرد و نارنجی همیشه پیروز این جور کل کلهاست.


چشمهاتو میدوزی به جاده ای که تمومی نداره و برای اینکه یاد اون دایره طلایی که چند لحظه پیش بهش ذل زده بودی رو فراموش کنی چند ثانیه ای اونا رو میبندی و یکم فشارش میدی تا زهرش از چشمات پاک بشه.




کم کم جاده میشه جولانگاه دوستای آهنی که از چپ و راست بهت ملحق میشند. بعضی هاشون رفیقت میشند و تا جایی همراهیت میکنند. گاهی تو جلو جلو میری و گاهی اونا میوفتند جلو. دوستشون داری و دوستت دارند. حتی بعضی وقتها چشمکی هم ردو بدل میکنی. بعضیهاشونم که مثل رفیقای دوپا بی معرفتند و اونچنان از کنارت رد میشند و میرند که دوست نداری حتی سلامی بهشون کرده یا طرح رفاقتی باهاشون بریزی. البته گاهی وقتها همین دوستای آهنی رو یکم جلوتر کنار جاده میبینی که گوششون توسط آقایون قانون پیچیده شده و درحال نوازشه.


مقصد مصلما انتهای جاده نیست اما توقفگاهیه برای مدتی که دوباره بعد از مدتی تامل براحت ادامه بدی.


پ ن : تهران - اصفهان - شیراز

نظرات 4 + ارسال نظر
north پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 13:11

اول!!
ما که امسال هیچ جا نرفتیم خوش بحالتتتتتتتتت

بشین درستو بخون بچه. انقدرم اون همسر گرام رو اذیت نکن !

زندگی سگی پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 15:19 http://zendegisagi.com

چقدر زیبا توصیف کردی...

هوس سفر کردم

خواهش میشه.
شاد زی تپل تپل

م لّ ت جمعه 10 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 16:38

یعنی باز تو تنهایی رفتی مسافرت دیگه!!!!

کاری بید باباااااا :دی
ما والا سفر سیاحتی خیلی وقته نرفتیم. !
کاش من یک مسافر سیاحتی بوودم :دی

من دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:51

مصلما؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
مطمئنی که فوق لیسانس داری؟

مثلما همینطوره که شما میگی ! :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد