پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

می پرسم. خواستی جواب ده ...

فکرش را بکن!


میلیاردها سال پیش. زمانی که همه چیز پدید آمده تو در جایی در آستانه ی این افسانه بوده ای و حق انتخاب داشتی می توانستی یک بار برای زندگی در این سیاره به دنیا بیایی اما... نمی دانستی که چه وقت به دنیا می آیی و چه مدتی می توانی در آن بمانی. البته فقط درباره کمی و کوتاهی این سالها آگاهی یافته بودی و فقط همین را می دانستی که اگر ورود به این دنیا را انتخاب کنی زمانی متولد می شوی که موقع آن رسیده باشد و پس از گذشت زمان ناچاری زمان و هر آنچه را که در آن است دوباره ترک کنی.


شما فقط یکبار به این دنیا می آیید و در این ماجرای بزرگ قرار میگیرید. بعد کلاغه به خانه اش نمی رسد ولی قصه ی شما بسر می رسد...




اگر می دانستی که یکدفعه به طور ناگهانی تورا از زندگی بیرون می کشند آن هم در اوج خوشبختی آیا باز هم زندگی در کره زمین را انتخاب میکردی؟


نظرات 8 + ارسال نظر
رز یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:17

اگه دست خودم بود امکان نداشت پامو تو این دنیا بزارم

گوود

محمد یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:19

سلام
زندگی رو باید با تمام این هیجاناتش قبول کرد و ازش لذت برد

موافقم...

مریم یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:20

زندگی که وسط خوشبختی بخوان ترکش کنی همون بهتر که از اول نباشه

گووود

یاسمن یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:40 http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com/

فکر کنم اره انتخاب میکردم.

ممنون یاسمن بانووو

احسان یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:41

سلام.
وبلاگ جالبی داری.
در مورد سئوالت باید بگم. لذت یک لحظه زندگی ارزشش رو داره

سلام
موافقم...

الهام یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:43

انتخاب منم زندگی بود. حتی اگه وسط خوشبختی بگ بیا برو. اما اگههه اون قسمت آخرش نباش دنیا رو دوست دارم

مسئله سر همون قسمت آخره :دی

ممنون

سایه یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:45

این سئوالاتون خیلی جالبه .

اما من به هیج وجه راضی نیستم وسط خوشبختی دست از این دنیا بکشم. اگه قراره دست از این دنیا کشید از همون اول آدم نیاد بهتره

آخ که اون تیکه آخرش انسان رو از چه دنیایی دلگیر میکنه...

صوووورتی دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:04

زندگی توی کره زمین برام جالب بوده...
یه زمان هایی بوده که فحش نثارش کردم و تف انداختم به هر چی بودنه! اما فهمیدم که همین زمان هاست که خوشی هام رو تکمیل و به نوعی برجسته شون می کنه!
اگر توی اوج خوشبختی هم باشم حاضرم ترک کنم... چون بالاخره خوشبختی توی این کره ی خاکی رو هم تجربه کردم! و حتی ممکنه این توی نقطه ی اوج ترک کردن بهتر هم باشه... چون زمانی بوده که از زندگی م لذت بردم و شاید بعدش دیگه برام اونقدر ارزشمند نباشه!

ممنوووووووووون لیدی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد