چقدر خوب شد امروز تعطیل بود تا فرصتی دست بده زیر کولر به دوران گرم گذشته (به قول بعضی از این وبلاگ نویسا) پرتاب بشم. نوشتن هم مثل نفس کشیدن این روزها سخت شده. تنها حرکتی که میشه کرد کتاب خوندن با یک لیوان عسلی بزرگ شربت آلبالو اونم در حدی که زیاد شیرین نباشه چون معده ام تحمل چیزهای شیرین رو نداره.
یه متن این زیر اضافه میکنم نمی دونم چرا ازش خوشم اومد. شاید به خاطر این ازش خوشم اومد که بعد از یه لیوان شربت نسبتا شیرین ، هضم یه جمله تلخ به مراتب بهتره...
هر روز هم اگر حالم را نپرسی
خوبم اگر رنگینکمانی زده باشد...
همین
پ ن : هلند؟؟؟؟
از شعر خوشم اومد...
سلام. جالب بود و زیبا. پیشم بیا...