ساعت حدود ۱:۱۵ مکان روبروی پارک ملت !
ترافیک شدیدی بود. گفتم الان میگن میزبان مهمانان رو قال گذاشته و جیم زده ! از ماشین پیاده شدم و ترجیح دادم پیاده تا بازارچه برم. بالاخره رسیدم دم در بازارچه سریع رفتم داخل محوطه و یه بلیط گرفتم و داخل شدم. داخل سالن شدم مملو از جمعیت. با دوستم سلام و احوال پرسی کردم و اطراف رو نگاه میکردم. مردم در حال تست و خرید کردن بودند ! با یکی از دوستان یه دور بین جمعیت زدم و یه چند تا از غذاها رو تست کردیم. خانواده بهنام دهش پور هم بودند. یه سر هم به بچه های خودموون که طبقه دوم بودند زدم. همچنان مشغول فروش و پذیرایی از مهمانان بودند. برگشتم پائین و دم پله های ورودی وایستادم و مردم رو نگاه کردم. به پیشنهاد دوستم یه فرم عضویت موسسه رو پر کردم. در حال پر کردن بودم که یکی در گوشم گفت : "شما یه میگو باید به من بدین نه؟!! " برگشتم و صورتی رو دیدم. کشیدیم کنار سلام و احوال پرسی ... با دوستش اومده بود. دختری با نمک و ریزه. در حال صحبت بودیم که گیلاسی سلام کرد! برخورد اول کلام اول نگاه اول ...
دختر مهربون و دوست داشتنی همراه با لبخندهای یواش و ساکت. خیر مقدم تپلی عرض کردیدم و با هم مشغول صحبت شدیم. بعد از گپ مختصر گشتی تو محوطه بازارچه زدیم و یه نگاه اجمالی به غرفه ها انداختیم. هر غرفه میرفتیم چهره صورتی برای صاحب غرفه آشنا بود !!! یه غرفه ترشی ذغال اخته داشت رفتیم تست بزنیم صاحبش با خنده و شوخی گفت خانوم شما از این تست کردی از این یکی تست کن !!! بچه معرف حضور کلیه غرفه داران بود حالا این صورتی رنگین کمان میشد بیا و ببین
یه دور چرخیدیم و یه ناخونکهایی زدیم. دریغ از یه وبلاگ نویس که آشنا باشه !!! دوستان دوران کاردانی من هم حضور داشتند و هرکدوم رو میدیدم سلام و احوال پرسی میکردم . اما مهمان ویژه ای داشتم که دوست داشتم بیشتر در خدمتش باشم. جای خیلی از دوسنان خالی بود ! بعد از مدتی صورتی از جمع ما جدا شد و من موندم و گیلی. با هم دوری داخل بازارچه زدیم و نسکافه ای خوردیم و کمی گپ زدیم. کم کم وقت رفتن شد و من با یکی از دوستام که از مامورهای داوطلب بود خداحافظی کردم و به همراه گیلی از بازارچه زدیم بیرون.
روز خوبی بود. شاید چیزی حدود 3 4 ساعت بود اما مفید تر از این زمان اندک بود.
جای کلیه دوستان وبلاگ نویس خالی. اونها که اومدن و ندیدیمشون شرمنده که نتونستیم ازشون پذیرایی کنیم. اونهایی هم که نبودند انشالله سال بعد در پنجمین بازارچه در خدمتشون باشیم.
پ ن : سال بعد با مادر گرامم قرار گذاشتیم ما هم یه غرفه بگیریم و یه محصول خاص رو برای فروش عرضه کنیم ! شاید این محصول رو تو خونه هاتون شما هم درست کنین اما مامان به شکل ویژه ای میخواد این کار رو انجام بده. حتما سال بعد تشریف بیارین خبر از من اومدن از شما !!!
پ ن : فردا هم این بازارچه فعاله و آخرین روزش می باشه.
پ ن : چند تا عکس در قسمت ادامه هست. مایل بودین ببینین.
خوشگل ترین غرفه از لحاظ دکور و محتوا !
اینم یه عکس دیگه از همون غرفه !
ذرت مکزیکی نپخته ! ( گیلی رسما طرف رو فرستاد تو دیوار !!!)
چلو کباب البرز با 100درصد خیریه !
غرفه jacobs
سر در بازارچه
نیکوکاران خوش آمدید !
آخرشم به ما میگو ندادن بعضیاااااااا
آخرشم نموندن که میگو بدیم (خنده)
دلم می خواس بیشتر بمونم! اما نشد دیگه!...
به هر حال خوش گذشت!!
ممنون از خبرت!
خواهش میشه (چشمک)
سلام دوست عزیز وبلاگ پربار و مفیدی داری امیدوارم موفق باشی خوشحال می شم اگه به من هم سر بزنی به امید دیدار بای[گل]
سلام چطورین؟
خسته نباشید
پیشول ؛ رنگین کمان می شد یعنی چی؟
باز شما گیر دادی ؟؟؟
یعنی بچه سرخ و سفید و آبی میشد.
من هم پنج شنبه و هم جمعه آمدم از جلو بازارچه رد شدم ولی نیومد تو اولا چون دیگه شماها اونجا نبودم دوما هم جایه پارک گیر نیووردم

منم ترشی می خوام
ما هم باور کردیم !
از صورتی بگیر اون ترشی زیاد گرفت !!!
سلام پیشول جان ما هم بودیم اما حیف شد ندیدیمتون
کم سعادت بودیم جانم.
شاد زی...
سلام بر پیشول جوان و خوش خنده
ما هم اومدیم و دیدیمتون رومون نشد سلام کنیم. دلمون میخواست گیلی رو هم ببینیمااا اما نشد.
حتما سال بعدم میام.
عجب عجب. واقعا انقدر ترسناک بودیم که روتون نشد سلام کنید؟ !!!!
حتما تشریف بیارید خونه خودتونه .
عجب بازارچه خوشمزه ای بود.
خیلی باحال بود. واقعا دمت گرم.
عجرت با آقا ...
قربان شما کیا جان
لطف عالی متعالی...
سلام خوبی پیشول ما هم اومدیم اما اصلا ندیدیمت که سلام کنیم
سلام مریم جان
کم سعادتیم دیگه (چشمک)
سلام به شوشو جان بفرست ایشالله سری بعد ...
یه کم از خوراکی ها عکس مینداختی
من هوس آلوچه کردم خوووووب
والا عکس خوراکی بیشتر حال آدم رو دگرگون میکنه.
رو همین حساب گفتم بی خیال خوراکیهاش بشم. بیشتر از درودیوارش عکس گرفتم !!!
منظورت از این آلوچه وحشیها که نیست؟؟؟؟ چقدر اینا خوشگلن (نیش)
سلام.با من ازدواج می کنی
یادمه این چمله رو تو یه فیلم شنیدم !!!