پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

عمه عطار!

 

 

 

 

چندی پیش دوستی تعریف میکرد که برادرزاده دبستانی اش هیجان زده از مدرسه به خانه می آید و می گوید که سر صف اعلام کرده اند که به هرکس که بهترین مقاله را راجع به زندگی (( عمه عطار )) بنویسد و تا پایان هفته به مدرسه بدهد جایزه تعلق خواهد گرفت.  

همه خانواده به اصرار برادر زاده به تکاپو افتادند تا راجع به عمه عطار تحقیق کنند. اما دریغ از یک خط که در مورد خانواده پدری عطار در کتابها نوشته شده باشد و معلوم نبود آیا عطار عمه هم داشته است یا نه؟ به هر کسی که دستی در ادبیات داشت رو انداختند و همه متعجب بودند که این دیگر چه قماش مسابقه ای است ؟ باز اگر راجع به خود عطار بود یک حرفی اما عمه عطار؟؟؟  

خلاصه آخر هفته مادر بچه تصمیم می گیرد به مدرسه برود و با مسئولین آن صحبت کند که چه بساطی است که راه انداخته اند و تحقیق محال از بچه ها خواسته اند. فکر می کنید چه جوابی به وی دادند؟؟  

مدیر مدرسه پاسخ میدهد که اصلا موضوع این مسابقه تحقیق در مورد زندگی عمه عطار نبوده بلکه تحقیق در مورد زندگی (( ائمه اطهار )) بوده است !  

 

به نقل از یکی از ایمیلهای دریافتی امروز...

نظرات 6 + ارسال نظر
خیرخواه از اسکاندیناوی یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 14:49

دیدم در کامنت دانی برادر پیشول قحط الرجال شده و مثل همیشه از درو دیوار این کامنت دونی خانم ها بالا میوند گفتم بیام بگم بله برادر ......

خدایییش این کامنتها هم بسکه محتوامند است که من ....

موندم برادر تو هم عجب پاسخهایی می دهیا !!!!!

پناه بر شیطان از شر حیله نسوان!!!!

بازم خدا خیرت بده خیرخووووووواه جان که اومدی یه نظری انداختی اینجا تا کامنت دونی تار عنکبوت زده ما هم به یه نوایی رسیده و بی کامنت نماند.

تو خود یووووووزااااااااارسیفییییی به جان خودم. (چشمک)

بازم بی خبر گذاشتی مارو هاااا یکی طلبت...

میهمانی خوش بگذرد...

صوورتی یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:58

خیلی باحال بود!!!
=((

باحالی از خودتونه (نیش)

سیرترشی متاهل یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 16:11

اصلا من میگم بچه نباید بره مدرسه !!!!هیشکی حرفمو گوش نمیده.
عمه ی عطار طفلک یه عمر با احترام زندگی کرد بعدش با بلند گو ،اسمش توی دبستان، سر زبونا افتاده.!!!!!!!!!
حریم شخصی دیگه معنی نداره نچ نچ نچ

حرمتها شکسته شده مادر دیگه تو این دوره زمونه باید مراقب باشی اسم چیز دار رو بچه ات نذاری که یه وقت تو خیابون صداش میکنن آبروش میره.
ببین فامیل یه آدم مهم هم باشی این مصیبتها رو داری دیگه ...

عروس سیاهبخت یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 16:19 http://www.doostetnadaram.blogsky.com

vai eshtebahi vase poste gabl pm gozashtam

درست بود خوب (خنده) مربوط به اون پست میشد (چشمک) ...

مریم گلی دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 13:27

بسیییییییییی خندیدییییییییییم

قربان لطف صفا و خنده تان ....

شاد زی تپل تپل ...

اصلان دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:09 http://anahri.blogfa.com

خیلی خندیدم ، عالی بود

شاد باشی جان جان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد