سلام
من و همسرم عاشقانه هم رو دوست داریم!. بله من سنتوری
به همراه اسکارلت
روزمرگی های خود رو در یه جای دنج درحالیکه ذرت مکزیکی و آب معدنی می خوردیم در وبلاگ 2نفری خودمون به نام عاشقانه های نرگس می نویسیم.
ظرف میوه کنارم بود. در افکارم تو سرزمین رویایی خودم داشتم سیر میکردم
که گیلاسی برداشتم و مزه مزه کنان رفتم بالا.
داغ بودم و روزهای گرم با تو بودن رو در قلب کویر داشتم مرور میکردم.
به انار نگاه میکردم اما ذهنم درگیر زیتون بود. آره خوب همه چی از همه جا ! رفتم و رفتم و رفتم چند قدم نزدیکتر به خدا رسیدم به بن بست یک دروغگوی صورتی که داشت از روزهای پونه اش که در انتظار وصال با دخترم آیسان بود حرف میزد.
اما نمی دونست که اسم دخترم غرل هستش که با مگنولیا با هم به یک مهدکودک میرند.
از کنار کامپیوتر پا میشم میرم سراغ پوروچیست و جاماسب 2تا همستر کوچولوی من. اینام برای خودشون عالمی دارن! هنوز به یسنا فکر میکنم. و اون جمله معروفش که می گفت تو را من چشم در راهم.
از کنار قفس بلند میشم و میرم سراغ یادداشتهای یک سرباز معلم جنوبی. ورق میزنم و چند برگی از نوشته هاش رو در مورد قزن قلفی که نارنج جدیدا براش خریده رو می خونم. داستانش شبیه ماجراهای خانوم مارپل هستش. همون سیر ترشی متاهل!
تو دلم کلی خندیدم و پا شدم برای خودم یه قهوه اسپرسو بریزم که تلفن زنگ میزنه. ویولت دوست داشتنیه .
شروع به صحبت می کنه که میبینم داره نخودی میخنده. میگم چرا می خندی میگه آخه آلما امروز راز دل پیشول رو برام تعریف کرد و من ملودی درون پیشول رو شنیدم!
گوشی رو قطع کردم و تو دلم گفتم : داستان زندگی من و تو رو روزی تو کافه جویبار برملا خواهم کرد و بس!
پ ن : مگنولیا از مهد اومده میگه بابایی مرجان میدونی امروز چی گفت ؟!!! میگم چی گفت؟!!!
گفت الیییییییییییییی جیگرررررررتوو ....
آخر زمون که میگن راست گفتن والاا بچه از ۵ سالگی اینا رو بگه ۱۴ سالگیش وااااااااااامصیبتااااا
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم
نظرت را در مورد وبلاگ خودم بدونم
موفق باشی
سلام
وبلاگ جالب و زیبایی دارید
حاضر به تبادل لینک هستید؟
خوندن این ۲ پست آخرت با هم دیگه،تنها چیزی بود که تونست واقعا بخندونتم...
مرسی...
خواهش میشه نهال جان
امیدوارم همیشه لبخند رو لبات باشه و بس...
شاد باشی تپل تپل
بابا دست مریزاد گل پسر ما چه پست توپی گذاشته
خواهش میشه مادر جان
این خلاقیتته که منو می کشه! می دونی؟!!
خواهش میشه (خنده)
این چشمها چه اشکالوووده (گریه)
نه اینکه به یاد نباشم نتونستم (شرمنده)
بازم فکر می کنم (خنده)
از خودتون باید بپرسم شوووما کووجااا بیدی؟؟؟
اصلا جالب نبود
اصلا اصلا
جدی؟؟؟؟ !!!
بابا عجب با معرفت بودی شما.
پس بی صدا میای میخونی؟ممنونم زیاد.
بایدم به یه سیر ترشی ۷ سال تو دبه مونده اونم از نوع متاهلش بخندین
قربان شما سیر ترشی جان
چه کنیم آسه آسه پاورچین پاورچین (خنده)
ای بابا ما بیجا بکنیم (نیش)
ما کوچیک الی خانوم هستیم
به پیشنهاد خودت یه متن بساز بده اضافه کنم.
واقعا شرمنده (نیش)
این کامنتهای ایموشنی واقعا بشر را در حالت تاسف قرار میدهد ...
این شکلکارو از کجا باید پیدا کنیم
هوم؟
آدرس وبلاگتان را بدهید تا توضیحات مفصل را بدهیم !
هوتو شیرازیه مرجان؟؟؟؟ (باحال بود)
اینم یه پ ن اختصاصی برای الی و مرجان (خنده)
بابا ما خواننده های وبلاگمان را فراموش نمی کنیم (نیش)
شاد باشین تپل تپل
سرگرمه خارجی دیگه
سر به کامنت دونیت هم نمیزنی
آره به خدا بدجوور. حالا میام تعریف می کنم
نمیری تو!

قابلی نداشت (خنده)
سلام من وبلاگ ندارم اما به خاطر این شکلکها هم که شده یه وبلاگ واسه خودم درست می کنم حالا حالا ها نه ها ...اصرار نکنین
هم حوصله ندارم مطلب بنویسم هم اینکه انشام خوب نیست
ایشالله یکی میسازی
[:S00




1:]









هیشکی منو دوس نداره
چرا؟؟؟؟؟؟
خانوم فوق لیسانس کامپیوتر ...
این استعدادت منو کشته ها ......
موفق باشی...
خانوم خودتی سنتوری جان !!!
قربان یوووو
شاد باشی تپل تپل ...