سربازی بود که وقتی به حمام میرفت، به هنگام بازگشت میگفت: فلان رخت من گم شده و یا فلان چیز غیبش زده است، یا آن را پیدا کن یا تاوانش را بده و... بالاخره دعوایی راه میانداخت در آخر مزد حمامی یا مبلغ اصلاح سر را نمیداد و بیرون میرفت. همة حمامداران او را میشناختند و به هیچ حمامی راهش نمیدادند. سرباز بیچاره به حمام رفت و به حمامی قول داد که دیگر به مردم تهمت نزند و اجرت حمام و سرتراش را بدهد و در این بین چند نفر هم شاهد بودند. وقتی لُنگ بست و به حمام رفت، حمامی لنگدار را صدا کرد تا همة لباسهای سرباز را پنهان کند و فقط کَمَر خنجر و کمر شمشیر او را باقی گذاشت. وقتی از حمام بیرون آمد، دید که هیچ کدام از لباسهایش نیست. به خاطر قولی که داده بود امکان سخن گفتن هم نداشت. چرا که شاهدان حاضر بودند، لنگدار، لنگ را از بدن او برداشت و او برهنه مادرزاد شد. به ناچار کمر شمشیر را بر کمر بست و به حمامی گفت من هیچ چیز نمیگویم ولی خودت انصاف بده، من به این شکل به حمام آمده بودم؟ حمامی و حاضران خندیدند و لباسها را به او پس دادند و حمامی به او گفت: میتواند هفتهای یک بار به حمام بیاید و مزد ندهد.
پ ن : اینک شووما قضاوت کنید. پیشول کم خواب به این اندازه دیده بودید که تا الان مشغول کار باشه ؟؟؟
اوه این چه کاریه که تا حالا بیداری و کار میکنی
خدا قوت
کمتر کار کن
خدا روزی رسانه
خدا روزی رسونه شکی نیست اما وقت رو که نباید به خواب گذروند. منم که با این همه کار خدا رحم کنه
fRee DownloAD
دانلود نرم افزار و بازی
http://ramin-rock.blogsky.com
سلام دوست عزیز.
این دوره زمونه کار شده همه چی.امیدوارم شما هم مثل من عاشق کارت باشی و ازش لذت ببری. خوش باشی.
من که همیشه لذت میبرم.
ممنون الهام جان