پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

پیشول و رازهایش

من این حروف نوشتم,چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت, چنان بخوان که تو دانی

یه نگاه ...

آآآ خدا یه دقیقه حواستو بده به من بقیه رو ول کن!! گوش کن ببین باهات حرف دارم. رو این کره خاکی این زمینیها که به حرفم گوش نمیدن لااقل تو یکم به من درمونده توجه کن. تو که طعم تنهایی رو کشیدی و میدونی. به من تنها هم یه نگاه بنداز...

پیش تو اومدن و با تو حرف زدن، برای من هم شرمندگی و غم داره هم نشاط و هیجان با تو بودن رو، شرمندگی از یه عالمه کارو حرف و آرزو که در شأن انسانی مثل من نبوده و نیست، از اتفاقایی که پر پرواز منو میسوزونه و آسمون رو ازم میگیره

خدایا می خوام از دلتنگیام بگم، می خوام از دوری بگم، از خسته شدنم، می خوام بگم فقط ادعا داشتم، ادعای مردی داشتم. می خوام بگم خیلی دلم برات تنگ شده،

می خوام بگم...

خدایا منو برگردون، خدایا منو بکش به طرف خودت، خدایا صدام کن...

 

می دونم گوش های من صدای تو رو نمیشنون می دونم چشمای من تو رو نمیبینه ولی آخه تا کی؟

شنیده بودم که به بنده هات هشدار داده بودی گرفتار بازی دنیا نشن، شنیده بودم که کل زندگی انسانو به بازی های بچه گانه تشبیه کردی که زود میگذره، شنیده بودم که خبر دادی از حال و روز ما وقتی فرصتمون تموم میشه و داریم اصرار می کنیم ما رو به زندگی برگردون تا جبران کنیم،

شنیده بودم،

همه اینارو شنیده بودم...

 

خدایا حجت بر من تموم شده، من حرفای تو رو شنیدم، هیچ بهونه ای هم ندارم. ولی خدا! تو بگو با این غفلت هایی که لحظه به لحظه منو زمین میزنن و با ضعف و فراموشی و حواس پرتی خودم چیکار کنم؟ تو هم عادت کردی که معذرت خواهی و پشیمونی منو هر شب بشنوی، اصلا این عادت توه که هی ببخشی و هی چشم پوشی کنی، همه لحظه هام ساعت صفره، چون هر لحظه پشیمون میشم هر لحظه هم تو می بخشی.

 ........

 

خطا کردم. میدونم. دل شکستم می دونم. اشک یه موجود نازنین رو از چشمهاش قطره قطره آوردم پائین میدونم. میدونم. میدونم. اشتباه کردم. اما تا کی تاوانشو بدم. تو که انقدر بخشنده ای چرا به این زمینیها یاد ندادی یکی یه خطایی میکنه به اشتباهش پی میبره انتظار بخشش داره. انتظار بی جاییه اگه میگه فهمیدم که اشتباه کردم و می خوام ببخشی؟؟

نمی دونم چرا خدا رو پیشونیم تنهایی رو رقم زده؟

 

حرف من اینه که یه بار به حرفام گوش کن. غصه ی من حرفاییه که گوشی برای شنیدنش نمی بینم؛که اگه ببینم سفره ی دلمو براش وا می کنم..

اما غصه دار تر می شم وقتی می بینم که نباید حرف می زدم...

آخه چرا شنیدن حرفای من باید برات سخت باشه؟!

خب....فکر کردم می خوای بشنوی دلم هم گرفته بود... همون توهمه که فکر می کردم بهت نزدیکم؛نفهمیدم که دیگه برات فرق کرده و خوش نداری حرفامو بشنوی – حالا هر چی..

گناه من اینه که تو رو .....

بزرگترین اشتباهم اینه که حرف میزنم...

 

..........

 

نمی دونستی تو چه شرایطی هستم و منم شرایط تو رو درک نکردم. برخورد نابه جا بود. اما بعدش که متوجه شدم لعن و نفرین بود که می فرستادم. شاگردی که تو امتحان نمره یه رقمی گرفته باشه. اگه بچه درس خونی باشه از خانوم معلمش یه خواهش داره. چشماشو ببنده و اون شب رو تو ذهنش کمرنگ کنه. ادامه راه نشون میده این بچه اون شب واقعا مشکل داشته که درسهاش رو فراموش کرده بوده یا نه واقعا کند ذهنه...

 

 

 

اینجا یه حرف بیشتر نمی مونه: منو ببخش، ببخش تا از رویاهایی که با هم ساختیم دوباره لذتشو ببریم و حسرت به دل اونا که نخواستن بذاریم. ببخش تا شادی و آرامش بگیرم. و تو غمهات شریک شم و تو خوشیهات در کنارت لبخند رو لبات بیارم.

جنس منو تو از یه خمیره. دلی که یکدل باشه دوریش ریشه آدم رو خشک میکنه.

 

پ ن : باز آسمون مثل دل من گرفته....
اغلب فکر میکنم تو به نگاهی می تونی این فاصله رو بر داری.....

 

پ ن : به اندازه یه دنیا تپل تپل دلم گرفته...

می دونی چرا؟؟؟

- میدونی چرا؟

- چرا چی؟

- خوب معلومه!

- چرا دوستت دارم؟

- نه چرا؟؟؟!!!

به خاطر همین چشمات که کلی آرامش توشون جا خوش کرده و وقتی بهشون نگاه میکنم از این همه عشقی که توش داره موج میزنه ناخود آگاه شهرآشوب دلم آرووم می شه ...

به خاطر همین صدات. که مکمل نگاه گرمته و من رو اونقدر به شوق میاره که نمیخوام یه لحظه سکوت کنی.مثل این آهنگ تار که ادم رو مست میکنه صدات تمام وجودمو تکون میده

به خاطر دستات که اونقدر احساس داره و لطیفه که کافیه بین دستام حسش کنم. اونقدر سریع احساس درونت رو  منتقل میکنه که مثل بچه ها محکم میگیرمشون که یه وقت گم نشم.

به خاطر صداقتت که مثل آسمون بدون ابر صاف و بدون غباره.

به خاطر مرامت که هرچی پهلوونه باید پیشت لنگ بندازه

به خاطر یه رنگیت که به آدم اجازه دورنگی رو نمیده

نمی خواد بگی خودم می دونم. توصیفگر خوبی نیستم. اما اینو بدون هر کسی هم به غیر از من بود نمی تونست اون جور که هستی توصیفت کنه

مرسی که هستی مرسی که تحملم می کنی مرسی مرسی

خوبی خوبه من. باش برای همیشه...

دوست داشتن دلیل نمی خواد اینو از تو یاد گرفتم.

 

 

 

پ ن :می خوام برای همیشه معلم روحم باشی. از اینکه معلمی مثل تو دارم به خودم افتخار میکنم.

پ ن : امیدوارم بتوننم شاگرد ممتاز کلاس عشقت باشم.

پ ن : .... .... ....

خسته نباشی

 

خسته نباشی پیشول ، که خیلی خسته ای، میدونم. ولی همه اینها تموم میشه به آخرش فکر کن، وقتیکه به همه آرزوهات دست پیدا کردی، وقتی که فرصتی دست داد تا با هم بشینیم روی تاب 2 نفره امون، و یه نوشیدنی لذیذ به افتخار هم بنوشیم، راستی چی دوست داری؟ چای؟ قهوه، اما نه هوای بهاری و تمیز، آسمون بزرگ و پهناور، رقص آروم تاب ، نگاه های پر از عشق، گرمای نفس ها، طپش قلب ها با یک آبجوی خنک بیشتر می چسبه، نه؟  


 
فقط به این فکر کن از شروع این عشق تا به حال چند ماه گذشته؟ امسال خدا هم با ما سر یاری داره، روز ها دارن میدون و از هم سبقت میگیرن، امروز به تقویم نگاه کردم، از عمر بهار چیزی نمونده. پیشول عزیزم، میخواستم یه مدل دیگه بهت بگم خسته نباشی، که چشمای بسته ات رو دیدم که همونجا رو زمین خوابت برده ، گفتم بذار وقتیکه چشمات باز بشن صبح جمعه این اولین چیزی باشه که ببینی، این دیگه مدل درویشیه، تو مرام من هدیه یعنی عشق، یعنی چیزی که از دلت بر بیاد و لاجرم به دل بشینه. دوستت دارم ، اینو یه آدمی میگه که شاید می تونست برات بهترین هدایا رو هم بخره تو یه رستوران مجلل ، دستت رو بگیره تو دستش و بهت بگه عزیزم دوستت دارم ، اما من ترجیح دادم همه عشق و احساسم رو جمع کنم اینجا توی کلمات، در حروف الفبایی که هر کدومش از عمق دلم بر اومده، و بهت بگم صبحت بخیر عزیزم، دوستت دارم مهدی من، خیلی زیاد.

 

پ.ن 1 : دوستت دارم
 
پ.ن 2: راستی گفته بودم دوستت دارم؟؟؟؟؟؟
 
پ.ن 3: فکر کنم یادم رفت بگم دوستت دارم
 
پ.ن 4: یعنی تا کی دوستت خواهم داشت؟؟؟؟؟؟؟