سلام
دیروز رفتم طبقه پائین پیش دوستم و همکارم دیدم قش قش داره میخنده میگم چی شده میگه پشوول بیا اینو گوش کن. من یکی که مردم از خنده !
تازگیها یه شاعر گم نامی از میون این جمعیت یهو قلمبی زده بیرون ماشالله شعر میگه باقلواااااا.
این عزیز دل برادر اهل زن جانن روزگارشونم بد نیست
من بیش از این شما رو در انتظار نمیزارم و ازتون دعوت می کنم اول صبحی یکم دلتون شاد شه با روحیه مضاعف بشینین سر کاراتون .
دوستان بخندین اما بعدش یکم فکر کنین این جوری حالش دو چندانه !
در ضمن فایل صوتی این اثر هنری رو هم میتونین از لینک های کنار دانلود کنین.
یه شب که من حسابی خسته بودم
همین جــوری چشامو بستـه بـودم
سیاهی چشــام یه لحظه سُـر خـورد
یــه دفعـه مثل مرده ها خوابم برد
تــو خواب دیدم محشر کــبری شده
محکـمــة الهــــی بــر پــــا شـــده
خـــدا نشستـه مــردم از مــرد و زن
ردیف ردیف مقــابلش واستــــادن
چرتکه گذاشتــه و حساب می کنـه
به بنده هاش عتاب خطاب می کنـه
میگه چـرا این همــه لج می کنیـد
راهتــونو بـی خـودی کج مـی کنیـد
آیــــه فرستـادم کــه آدم بشیـــد
بــا دلخوشـی کنــار هـم جـم بشید
دلای غــم گرفتــه رو شــــاد کنیــد
بـا فکــرتـون دنیــــا رو آبــاد کنیـد
عقــل دادم بـریـــد تــدبـّر کـنیــد
نـه اینکه جای عقلو کــاه پر کنیـد
مــن بهتون چقد مـــاشالاّ گفتــم
نیـــــــافریـده بــاریکــلاّ گفتـــم
من که هـواتونو همیشـه داشتـــم
حتی یه لحظــه گشنه تون نذاشتـم
امــــا شمـا بازی نکــرده باختیـــد
نشـستیـد و خــــدای جعلی ساختیـد
هـر کـدوم از شما خودش خدا شـــد
از مــــا و آیــه های مـا جـدا شــــد
یه جو زمین و این همه شلوغـــی؟
این همه دیــن و مذهب دروغـــی؟
حقیقتـاً شماهـــا خیـلی پستـیـن
خــر نبـاشیـن گـــاوو نمـی پرستین
از تـوی جـم یکــی بـُلن شد ایستاد
بُـلن بـُلن هــی صلـــــوات فرستـاد
از اون قیافه هــای پـشـم و پـیـلـی
از اون اعُجـوبـه هـای چـرب و چـیـلی
گف چــرا هیشکی روسری سرش نیست
پس چـرا هیشکی پیش همسرش نیست
چــرا زنـا ایـــن جـــوری بد لبــاسن
مــردای غیـــــرتــی کجــا پلاسـن؟
خــدا بهش گف بتمـرگ حرف نــزن
اینجا کـــه فرقی نـدارن مــــرد و زن
یــارو کِنِف شــد ولــی از رو نــرفت
حرف خـدا از گـوش اون تو نـرفـت
چشاش مـی چرخه نمی دونم چشــه
آهان می خواد یواشکی جیم بشــه
دید یـــه کمی سرش شلوغـــه خـدا
یواش یواش شـد از جماعت جـــدا
بــا شکمـی شبیـــه بشکــة نفت
یهو سرش رو پایین انـداخت و رفت
قــراولا چـــن تــا بهش ایس دادن
یــارو وا نستاد تـا جلوش واستـادن
فوری در آورد واسه شون چک کشید
گف ببرید وصول کنیـد خوش بشیـد
دلــــم بـــــرای حــوریـا لـک زده
دیـر بــرســم یکــی دیگـه تـک زده
اگــــر نرم حوریــــه دلگیر میشــــه
تو رو خــــدا بذار برم دیر میشـــــه
قراول حضــرت حــق دمش گــــرم
بـا رشـــوه ی خیلی کلـون نشد نـرم
گـــوشای یــارو رو گرف تو دستـش
کشون کشون برد و یه جایـی بستش
رشوه ی حاجــی رو ضمیمــه کــردن
تـوی جهنـم اونــو بیمــه کـــردن
حاجیــه داش بـُلن بُـلن غر مـــی زد
داش روی اعصـابـــــا تلنگر مــــی زد
خدا بهش گف دیگه بس کن حاجـی
یه خورده هم حبس نفس کــن حـاجـی
ایـن همــــه آدم رو معــطّل نکـن
بگیـر بشین این قــــده کل کل نکــن
یـــه عا لمه نامــه داریـم نخــونده
تـــــازه ، هنوز کُرات دیگــــه مـونده
نامــه ی تـو پر از کـــارای زشتـــــه
کی به تو گفتـه جات توی بهشتــــه ؟
بهش جـــــای آدمــای بـاحالـــــه
ولت کنـــــم بری بهش ؟ محالـــــه
یادتــــه کـه چقد ریا می کـــــردی
بنده هــای مـــــارو سیـا مـــی کردی
تا یـــه نفر دور و بــرت مـی دیــــدی
چقد ولا الضّــــا لّینـو مـی کشیـــدی
این همه که روضه و نوحــه خونـدی
یه لقمه نون دست کسی رسـونـــدی؟
خیال می کردی ما حواسمــون نیس
نظم نظام هستی کشکـی کشکی س؟
هر کـــــاری کـردی بچــه هـا نوشتن
می خوای برو خـودت ببین تـــو زونکن
خلاصـــه ، وقتی یـارو فهمید اینـــه
بـــــازم دُرُس نمـی تونس بشینــــه
کاسه ی صبرش یه دفـه سر می رف
تـــا فرصـتی گیر می آورد در می رف
قیـامتـه اینجـــا عجـب جـــــاییــه
جــون شمــــا خیلـی تمـاشـــاییــه
از یــــه طرف کلــی کشیش آوردن
کشون کشون همـه رو پیش آوردن
گفتـم اینـــــارو کـــــه قطار کردن
بیچـــــاره ها مگـــه چیکار کــردن؟
مأ موره گف میگم بهت مــن الان
مفسد فی الارض کــه میگن همین هان
گفت: اینـــــا بهش فروشی کـردن
بـــی پـدرا خــــــدارو جوشی کــردن
بنـــــام دین حسابی خــوردن اینها
کـــفر خـــــــدارو در آوردن اینهــــا
بد جــوری ژاندارکو اینـــا چزونـدن
زنــده تـوی آتیش اونـــو سوزوندن
روی زمین خـــدایی پیشــه کــردن
خون گالیلـــه رو تو شیشــه کــردن
اگــــه بهش بگی کُلاتــو صاف کن
بهت میگـــه بشین و اعتـراف کــن
همیشـــه در حــال نظاره بــــودن
شما بگـــــو اینا چی کــــاره بـودن؟
خیام اومد یه بطری ام تــو دستش
رفت و یه گوشــه یی گرف نشستش
حــــاجی بُـلن شد با صـدای محکم
گف : ایـن آقـــا بـاید بــره جهنـــم
خدا بهش گف تـــو دخـا لت نکــن
بــــه اهـل معرفت جسارت نکـــن
بگــــو چرا بـــه خون این هلاکـــی
این کـــه نه مدعی داره نـــه شاکـی
نــه گـرد و خاک کــرده و نـه هیاهـو
نــــه عربده کشیده و نـــه چاقــــو
نـــه مال این نــــه مال اونـو برده
فقط عـــرق خــــریده رفتـــه خورده
آدم خوبیـه هـــــــواشو داشتــــم
اینجا خــــودم براش شراب گذاشتـم
یهــــو شنیــــدم ایس خبردار دادن
نشستـه ها بُــلن شـدن واستـــادن
حضرت اسرافیل از اونــــور اومد
رف روی چـــار پایــه و چــن تا صـــور زد
دیــــدم دارن تخت روون میــــارن
فرشتـــه هــــا رو دوششــون میـــارن
مونده بودم کــه این کیـــه خدایا
تـــو محشـر این کــارا چیـــــه خدایـــا
فِک می کنید داخل اون تخ کی بود
الان میگم ،یـه لحظه ، اسمش چی بـود؟
اون که تو دنیا مثل توپ صدا کـرد
همون کــــه این لامپــارو اختـرا کــــرد
همونکه کاراش عالی بود اون دیگه
بگید بــابــا ، تومــــاس ادیسون دیگـه
خــدا بهش گف دیگـــه پایین نیـا
یـــــه راس بـــــرو بهش پیش انبیـــا
وقت و تلف نکن تــوماس زود برو
بــه هـر وسیلــه ای اگـــــر بود بــــرو
از روی پل نری یـــه وخ مـی افتــی
مـیگــم هــــوایی ببرنـــد و مفتـــــی
باز حاجــی ساکت نتونس بشینـــه
گفت کـــه : مفهــــوم عدالت اینـــه؟
آخه ادیسون کــه مسلمون نبود
ایـن بـابـا اهل دیــن و ایمــــون نبــود
نــه روضه رفته بود نــه پـای منبر
نــه شمـر می دونس چیـه نــــه خـنجــر
یــه رکعت ام نماز شب نخــونـده
با سیم میماش شب رو به صُب رسونده
حرفــای یارو کــه بـــه اینجا رسید
خـــدا یه آهـــی از تــــــه دل کشیـــد
حضرت حق خــودش رو جابجا کرد
یــــــه کم به این حاجی نیگا نیگا کـرد
از اون نگـاههـای عـاقل انـدر ـــــ
[ سفیه ] شــــــو بـاید بیــارم ایـن ور
با اینکه خیلی خیلی خستـه هم بود
خطاب بــــه بنده هاش دوبـاره فرمـــود
شمـــا عجب کلّـــه خرایی هستید
بـــابــا عجب جـــــونـورایـی هستیـــد
شمر اگه بود آدولف هیتلــرم بود
خـنجــر اگـــــر بــود روو ِلــوِرم بـود
حیفه کــــه آدم خودشو پیر کنــه
و ســـوزنش فقط یــــه جـــا گیر کنــه
میگیـد تومـاس من مسلمـون نبـود
اهل نمــاز و دیـن و ایمــــون نبــــود
اولاً از کجا میگیــد ایـن حرفــــو ؟
در بیــــارید کـلّــة زیــــر بـــرفـــو
اون منــو بهتـر از شمـا شنـاختـه
دلیلشـم این چیزایــی کــــه ساختـــه
درسـتـــه گفتـه ام عبـادت کنیــد
نگفتــــــه ام به خلـق خدمت کنیـد؟
تومـاس نه بُم ساخته نه جنگ کرده
دنیـــارو هم کلـّـــی قشنگ کــــــرده
من یـــه چراغ کــه بیشتـر نداشتـم
اونم تـــو آسمونـا کــــار گذاشتـــم
توماس تو هر اتاق چراغ روشن کرد
نمیدونید چقــــد کمک به مــن کـرد
تو دنیـا هیچـکی بـی چـراغ نبوده
یا اگـرم بـوده ، تــــو بــاغ نبــوده
خــدا بـرای حاجـــــی آتش افــروخت
دروغ چرا یـــه کم براش دلــم سوخت
طفلی تــو باورش چــــه قصرا ساخته
اما بـــه اینجا کـــــه رسیده باختــــه
یکی میاد یــــه هاله ایی بــاهاشـــه
چقـــد بهش میـــاد فرشتـــه باشـــه
اومد رسید و دست گذاش رو دوشــم
دهـــانشـــــو آوُرد کنــــار گـوشـــم
گف:تو کــه کلّه ات پرِ قورمـه سبزیست
وقتی نمــی فهمی، بپرســی بــد نیست
اونکـــه نشستـه یک مقــام والاست
متــرجمـــه ، رفیق حق تعالـــی ست
خـودِ خــــدا نیست ، نمـاینده شـــــه
مــــورد اعتماده شـــه بنــده شـــــه
خــــدای لم یلد کــــه دیدنــی نیس
صــــداش با این گوشـا شنیدنی نیس
شمــــا زمینیـــا همــش همینیـــد
اونــــورِ میـــزی رو خـــــدا مـی بینیـد
همینجوری می خواس بلن شه نم نم
گف : کـــه پاشو، بـاید بــری جهنــــم
وقتـی دیـدم منم گــــرفتار شــــدم
داد کشیــدم یــــه دفعـه بیدار شدم
سلام. داشتم پستهای قبلیتو میخوندم یه پ.ن قرمز رنگ نوشته بودی خلاصه گیج شدم. پیشول تویی یا پیشولو دوست داری یا چی؟ من نفهمیدم داشتی با کی حرف میزدی!
منم اسباب بازیدوست دارم.
سلام ایده جان
من پیشولم اون پ ن قرمز مال پیشولکه !
ایشون یکی دیگه هستند !
صبح ابریتون هم بخیر
یا خدااااااااااااااااااااااااااا
چقدر طولانی بود
آقای پیشول چه جوری دست خودمونه آیا؟!
شعرای کیلوییه جانم
اما خدائیش مردم از بعضی قسمتهاش.
پس چییییی (خنده)
خیلی باحال بود...
مال چه برنامه ای بوده!؟ فکر کنم یه برنامه ی تلویزیونی یا رادیویی باشه.
نمی دونم نرجس جان
رادیو یا تلویزیونی که محاله !!!
نرجس تو کجا زندگی می کنی؟؟ اینجا ایرانه ها !!!
سلااامممم...
این جا چه خبره؟؟؟؟ این پیشولک کیه پیشول؟؟؟؟؟؟؟
سلاام ماه خانوم
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآی نیومده می خوای بدونی چه خبره؟؟؟؟ انگار تازه مهمون این وبلاگ شدی... خوش اومدی ....
راز بید (شیطونک)
پیشول خان من مدت هاست مهمون وبلاگتونم. از همون موقعی که ماهک هم می نوشت تا الان که اثاث کشی کردی. پس حق دارم بدونم این جا چه خبره؟؟؟ حق ندارممممم؟؟؟؟
بلههههه بلههههههه
حالااا چرااااا عصبانی شدین؟؟؟ گردن ما از موووو باریکترررر
عذر بدتر از گنااااااااااه. از اون موقع شما مطالب اینجا رو خوندین تازه الان ما باید شما رو زیارت کنیم؟؟؟ (خنده)
اما در مورد سئوالت همانند دوستان قبلی این یه راااااااااااااز بید (شیطونک)
ممنونم که اومدید بهم سر زدید کلی سورپرایز شدم.
کاش درست متوجه شده باشم منظورتون این بود که منظورم از یک آن چیه ؟
یک آن یعنی یک لحظه !
یک لحظه به خودم آمدم
منم با این حرف زدنم
آهاااااااااااااااااااااااااااان الان کاملا متوجه شدم یک آن یعنییییییییییییییییی چیییی (خنده)
شاد باشی و جینگیلیییی
آخه پیشول صحبت های اول فرزاد حسنی را می گم...!؟ انگار که این صدا جزیی از یک برنامه است....
البته اگر اشتباه نکنم!؟
داداش ما زیر سایه شما تو همین تهران بی در و پیکر زندگی می کنیم....
اااااا نمی دونم والااا واقعا فرزاد حسنیههه؟؟؟؟؟
اما اگه اینجوری باشه که خیلی توپههههه (خنده)
آبجییی پس شما هم همین حوالی هستین چه جالب. فک کردم صدات یه لحظه از دوووور میاد تو نگو پس همین دوروبرا بودییی (خنده)
فقط این شعر بندتنبانی رو کم داشتی تو وبلاگت برادر ـ!
خداییش نسل مرد ور میوفته تو وبلاگت اگه من نیام به جان خودم!!
مگه این خانمها امون میدن . مهره مار داری برادر . ولی نصیحت منو گوش کن برادر حذر کن از این کوسه ماهیها!!!
هوا این طرف گرمه برادر . پلنگ هم نداریم اینجا . ولی تا دلت بخواد کوسه ماهی داریم خوانخوار و خبیث
خیرخواه جان برادر شاید حکمتی داره !
برادر نصیحتت رو به جون خریدم. چشششششم.
اما اینم خودش یه پا نعمته. تا باشه کوسه ماههیییی.
اینجوری وحشت میندازی تو دلمون از این مانیتور هم دیگه می ترسم چه برسه تو خیابون وقتی دارم راه میرم.
از قدیم گفتن بادمجان بم و از این حرفا...
مثل اینکه زخمو ذیلیت کردن کوسه های اونورااا. یعنی انقدر دندوناشون تیزه؟؟؟؟؟؟
مراقب باش حسن نه ببخشید خیرخوااااه (شیطونک)
سلام با حال بید کلی....
می گم نکنه پیشولک همون ماهکه؟اره؟؟
سلام فلور جان درسته؟؟؟؟
نووووووووچ (شیطونک)
شاد باشی مثل اورانیوم !
مرسیییییییییییییی پریا جان
پریااا لینک وبلاگتو چرا نمیزاری؟؟؟؟
به به سلام آقا پیشول و خانوم پیشولک


بابا منزل نو مبارک می گفتی ما هم میومدیم کمک خب
اتفاقا بزرگتر و نوساز تر از خونه قبلی هم هست مبارکه
راستی بازم مبارکه
بابا چشم در اومد تا این شعر و تا آخر خوندم اما باحال بود خوشم اومد
راستی کم کم داری رو می کنی رازها رو شیطون
زیر آبی دیگه!
یه راز دیدیم دوسش داریم منتظر دومیشیم
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی این پونه رو این جوری پس میشه پیداش کررررد. حتما باید کامنت میزاشتیم خانووووم؟؟؟؟
کم پیداییییی
خوش تشریف آوردین (هرکی گفت این با چه لحجه ای بود؟؟؟)
تازه فونتش بولده درسته زیاده اما قشنگه !
راز داریم رااااااااااااااااااااااز رازززیییییییهههههههه (خنده)
ببخشید شیرینی دیر شد چند جا رفتم بسته بودن
از اصفهان برات گز آوردم آقا پیشول امیدوارم دوست داشته باشی
پونه تنهایی رفتی اصفهاااان؟؟؟؟
گز آردی آوردی دیگه ایشالله ؟؟ (خنده)
همین که اومدی مرسیییییییییییییی .
آپ کن که خیلی وقته خبری نیست تو وبلاگت.
به پریا :
مرسی پریا جان بابت کامنتت.
سلام



اولا بستنی قابل شمارو نداشت
دوما این شعر مال کیه پیشول مشکوک
خیلی قشنگ بود خیلی خوشم امد
از اینکه منو به بازی دعوت کردی ممنونم
یه پیغام(جناب خیر خواه از اسکاندیناوی لطفا یه سر به وبلاگ من بزنید کارتون دارم)
تا بعد....
سلام مانیااا خانوم
مال یه شاعر نوپا. فایل صوتیش تو لینک کنار هست. خلیل جوادی
خواهش خانوم.
بابا اوووون بنده خدا فک کنم الان تو بیمارستان بستریه بابت کوسه هاااااااا (خنده)
امیدوارم دوباره سر بزنه
سلام اقای پیشول و خانوم پیشولک عاشق!!! ای جان چه حالی داده وقتی با صدای بلند گفتی که دوستش داری!!!
شرمنده! خدا رو شکر که اینجا هست و میخونم!
ما در خانه قدیمی هر چه آمدیم سر کوچه رو بسته بودن!!!!!
سلام مرجااااااان جون
این جمله ها از هر گوهری با ارزشتره . مخصووصا که آدم حس میکنه چقدر خالصه !
ممنوووووووووووووون لطف داری بازم سر بزن خوشحاااااال میشیم شدیداااااا
سلام ... خوبی؟ ... منزل نو مبارک باشه




میگم که ... منم کلی در مورد رازت کنجکاو شدم ... پیشولک رو بااااااااااید معرفی کنی!!!
راستی یه سوال ...
یادته پارسال با ماهک رفته بودید دشت لاله؟! ... میشه آدرس دقیق مکانش رو بهم بگی؟ و هم اینکه چه تاریخی بهترین تاریخ برای بازدید از اونجا هست؟! اصلاْ آیا هنوز برقراره؟!
سلام فیروزه عزیز
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآیییییی نبشه گفت !!!
ببین آرشیو اون وبلاگ رو چک کن. ۱۵ ۲۰ اردیبشهت بود فکر کنم. دقیقشو از اون وبلاگ چک کن لطفا.
پیییییییییییر شدیم دیگه خواهر
اما اینو می دونم هرسال هست. در مورد تاریخ خوب و بدش هم باید بگم هروقت فرصت کردین برین رفتین. با این بنزین فکر کنم جمعه ها هم خلوت باشه.
پیشنهاد می کنم حتما بری ببینی. من کلی خوشم اومد. دوربیییییییییییین یادتون نره. حتمااا ببرین. باطری اضافه هم یادتون نره
کدومش پروچیست ؟؟؟
آهنگ وبلاگ شعر من اون این اونا اینا شما ؟؟؟؟؟؟
آخههههه من از کجا بگیرم منظور از چیز چیه؟؟؟؟؟
ببخشید ولی اگه نمی گفتم تو دلم قلمبه میشد میمردم
خیلی کوچیکتر از سنت مینویسی !!! محکم نیستی ! فقط ادای محکم بودن رو در میاری ! اینا رو نگفتم که بیای سرم داد و هوار کنی ها !!! نظرم و گفتم . همین .
سلام.
اون قلمبه گیه دلت مطمئنی برای سن نوشته های منه؟؟؟ گفتم شاید شب های پنجشنبه مشغول بودی یکم بی احتیاطی کردی (شیطونک)
حالا اگه خدای ناکرده برای اون مورد نیس یکم رژیم بگیر خوب میشی
محکم بودن رو از نگاه حرکت قلم نباید دید از احساس درون باید بهش نگاه کنی. خیلیها قلم محکمی دارن اما تو زندگی تقی به توقی که میخوره فوری از هم می پاشن. مثال زیاد اونم از همین وبلاگهایی که حداقل روزی ۴۰۰ ۵۰۰ تا خواننده دارن.
چون گفتی داد و بیداد نکنم که اصولا اهلش هم نیستم همین جا میگیم قربون شما و بس
خب یه کم مختو ورزش بده (اسمایلی شیطونک نداره چرا
)

اون شعره
ورزش مخ چی می تونه باشه؟؟؟ من بلد نیستم
شعر به این قشنگی نکنه تو هم گرفتار شدی (خنده)
بازم سلام ...
... اما میشه یه کم دقیق تر بگی آدرسش رو؟!
میخوام حتماْ با خانواده بریم و باغ رو ببینیم ... پیشول کمککککککککککککککککک کن دیگه 
پست ۳ خرداد بود ... دیدمش ... اونجا تاریخش رو ۱۰ تا ۲۰ اردیبهشت گفتی ...
و از نوشته هات فهمیدم که اون باغ در جاده چالوس هستش
آره فیروزه جان چرا که نه
ببین از جاده چالوس که میرین نرسیده به سیاه بیشه هستش. فکر کنم یه ۱ ساعتی با ماشی راه باشه از اول جاده.
بعدش کنار جاده هست تو یه گودی.
تونلهای اول جاده رو که رد میشین از هر کی بپرسین باغ گل راهنماییتون میکنن. خیلی معروفه اونجاییها همه مشناسن. از اونجا تا سیاه ببشه ۴۵ دقیقه راه بود.
تازه گلهارو فروشی هم داشتن.
حتما برو خیلی قشنگن. در ضمن سعی کن ۱۳ ۱۴ بری که همه جاش پر گله چون همونطور که گفتم فروشی هم داره.
نمیدونم چقدر تونستم کمک کنم. بازم سئوال داشتی بپرس.
رفتی جای مارو هم خالی کن.
سلام آقای پیشول
شما منو نمی شناسین ولی من تقریبا بیشتر وقتها مطالبتون رو می خونم
چندبار وقتی هنوز اون وبلاگ دو نفری رو تک نفری اداره می کردین می خواستم بیام و براتون بنویسم ...
ولی راستش ... احساس کردم شاید درست نباشه وقتی منو نمی شناسین بیام و مثلا همدردی کنم یا چیزی بگم
خیلی خوشحالم که که این وبلاگ جدید رو ساختین
و با روحیه ی شادابی که توی متنهاتون میبینم ...
واقعا خوشحالم
خوشبختی و دنیای سبز آینده متعلق به شماست
خوشحالم که تصمیم قاطع رو گرفتین
براتون آرزوی خوشبختی و موفقیت می کنم
و کنجکاوانه منتظر رازهاتون هستم
خدا نگهدارتون باشه
سلام رعنا جون
مرسی که همراهی می کنی و این نوشته ها رو قابل خوندن می دونی.
من خیلی خوشحال مشیم نظرات امثال خودم رو بدونم. تو هر دلی یه رازی نهفته اس که می تونه زمانی گره گشای مشکلات دیگران باشه.
برات آرزوی روزگار خوش دارم و همین که یخ دستات شکست تا یه چند خطی اینجا بنویسی خوشحالم.
شاد باشی خانوم
واییییییییییییییی منو ببخشید پیشول و پیشولک عزیز
باید زود تر از این ها تبریک میگفتم آشنایی قلب و روح شما رو
پیشول خودمونی تره اما پیشولک خانوم شما تاخیر منو ببخشید
آرزوم برای شما ابدیت این احساس زیباست در خوشی و ناخوشی هم
ممنوووووون پریای عزیز
امیدوارم همیشه دلت خندون باشه
راستی من دیشب براتون یه سبد میوه آوردم!!! نمیدونستم که پیشی ها دوست دارن یا گذاشتم همونجا هیشی هم نگفتم!!!!
اما سالم تر از بستنی و شیرینی تر بود!!!
سلام مرجان عزیز
نه من تو میوه تنبلم. همه هم همیشه شاکین که تو چرا کم میوه میخوری !!!
ممنوووووووووووووووووون مرجان جون.
این مرجان با اون مرجان نسبتی نداره که ؟؟؟؟
شاد باشی خانوومی